داستان پنبه فروش متقلبی که پنبه هایش را خیس می کرد و می فروخت تا اینکه...
بخوانیدداستان کودکانه: گربه های اشرافی و گربه های زیرشیروانی
یکی بود یکی نبود ، در زمانهای گذشته در شهر پاریس خانم خوب و مهربانی ، در خانه بسیار قشنگی زندگی می کرد. این خانم اسمش آدِلا بود. خانم آدِلا چهار گربه ملوس و شیطون داشت که آنها را بیشتر از هر کس و هر چیزی دوست داشت
بخوانیدداستان شغال و چشمه، یک قصه فرانسوی
تابستان شده و آب خیلی کم شده.حیوانات جنگل با کمک هم یک چشمه را احیا می کنند اما شغال تنبل هیچ کمکی نمی کند. بنابراین حیوانات تصمیم می گیرند...
بخوانیدداستان کوتاه گربه و موش، یک قصه انگلیسی
در این قصه انگلیسی، موش و گربه با هم می کنند.دم موش کنده می شود و موش تلاش می کند تا دم خود را از گربه پس بگیرد...
بخوانیدداستان کوتاه مورچه ها را چو بود اتفاق، یک قصه مصری
این قصه در مورد راز همکاری مورچه ها با یکدیگر است. از این قصه می آموزیم که ما انسان ها هم نباید تک روی کنیم و در هر کاری باید با هم همکاری و تعاون داشته باشیم.
بخوانید