یکی بود یکی نبود، زن فقیری بود که پسرش علاقه زیادی به سفر داشت.
بخوانیدافسانهی کاترین زیبا و پیفپاف پولتری / قصههای برادران گریم
- روزبهخیر پدر هولِنته. - خیلی متشکرم پیف پاف پولتری!
بخوانیدافسانهی شش خدمتکار / قصهها و داستانهای برادران گریم
در روزگاران خیلی قدیم ملکه پیری زندگی میکرد که جادوگر هم بود. دختری به زیبایی دختر او روی کره زمین پیدا نمیشد.
بخوانیدافسانهی سه شاهزاده خانم سیاه / قصهها و داستانهای برادران گریم
دشمن، شهر اُستِندییِن (Ostendien) را محاصره کرده بود و اعلام کرده بود که پس از دریافت ششصد دینار دست از محاصره خواهد کشید.
بخوانیدافسانهی بافنده تنبل / قصهها و داستانهای برادران گریم
در یک روستا زن و مردی زندگی میکردند. زن تنبل و بیعار بود و با کار کردن و زحمت کشیدن میانهای نداشت.
بخوانید