یکی بود یکی نبود، روزی یک گاری که بار سنگینی از نوشیدنی حمل میکرد در چالهای افتاد.
بخوانیدقصهی غذای خدا / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، دو تا خواهر بودند که یکی از آنها فرزندی نداشت و بسیار ثروتمند بود.
بخوانیدقصهی دوازده حواری / قصهها و داستانهای برادران گریم
سیصد سال قبل از تولد حضرت مسیح، زنی بود که دوازده پسر داشت. او چنان فقیر و تنگدست بود که ...
بخوانیدقصهی گل رز / قصهها و داستانهای برادران گریم
زن فقیری بود که دو فرزند داشت، پسر کوچکتر هرروز به جنگل میرفت و هیزم جمع میکرد.
بخوانیدقصهی بیوه پیر / قصهها و داستانهای برادران گریم
در یک شهر بزرگ بیوهای پیر زندگی میکرد. او هر شب تنها در اتاقش مینشست
بخوانید