داستانهای امام زمان (عج): مسرور طبّاخ مسرور طبّاخ میگوید: با تنگدستی عجیبی رو به رو شدم به همین جهت، نامهای به حسن بن راشد نوشتم و جریان حال خود را بازگو نمودم، آنگاه به خانه او رفتم، تا نامه را به او برسانم، ولی وی در خانه نبود. نا امید …
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): کیسه سبز
مردی استرآبادی برای من نقل کرد که به محلّه عسکر در سامرّا رفتم و سیصد دینار در کیسهای نهاده بودم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): سهم غریم
هنگامی که از بغداد به مرو باز گشتم، مردی که او را محمّد بن حصین کاتب میگفتند و اموالی برای امام زمان علیه السلام جمعآوری کرده بود
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): بدهکاری سهم امام
پانصد دینار سهم امام بدهکار بوده و از این جهت دلتنگ شده بودم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): باز آی دلا هر آنچه هستی باز آی
محمّد بن جعفر با گروهی که امام حسنعسکری علیه السلام را در زمان زندگی آن حضرت ملاقات نموده بودند، و در میان آنها علی بن احمد بن طنین نیز حضور داشت،
بخوانید