روزی خواهرزاده ابوبکر بن نخالی عطار را دیدم و گفتم: کجا هستی؟ و کجا میروی؟
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): فرستاده امام زمان
روزی مردی جوان نزد من آمد، من در چهره او دقت کردم آثار بزرگی در صورتش پیدابود
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): تنگدستی من و عنایت مولا!
روز عرفه برای زیارت قبر اباعبداللّهالحسین علیه السلام خارج شدم. وقتی اعمال روز عرفه به پایان رسید هنگام عشا مشغول خواندن نماز شدم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): پیام عجیب!
شب عرفهای پس از زیارت سید الکونین ابی عبداللّه الحسین علیه السلام به سوی کوفه بیرون آمدم،
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): آقا جان، درست میفرمایند!
روزی محمولهای از هدایا و سهم امام علیه السلام توسّط شخصی از قم و حوالی آن برای حضرت علیه السلام ارسال شد.
بخوانید