سال 281 هجری قمری در مصر بودم، مردی خراسانی که زبان عربی را خوب بلد نبود، نامهای از امام علیه السلام همراه با سی دینار برایم آورد
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): ای آقای اهل بیت!
هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر شهادت بود، به عیادت آن بزرگوار مشرّف شدم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): در آرزوی ملاقات!
سالها آرزوی ملاقات صاحب الامر علیه السلام را داشتم و در این راه زحمت فراوان کشیدم و پول زیادی خرج کردم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): وضع زندگیات چهطور است؟
روزی در قصر متوکّل عبّاسی که از آثار باستانی بوده و در سامراء قرار داشت و معروف به «حیر» بود، جوان زیبایی را دیدم که مشغول نماز است.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): چیزی بر مردم پوشیده نمیماند!
غلام جعفر کذّاب را که «سیما» نام داشت و از معتمدین خلیفه بود، در سامرا دیدم که درِ خانه امام حسن عسکری علیه السلام را میشکست.
بخوانید