این معلم ما مثل اکثر آدمها که میخواهند نان بخورونمیری داشته باشند، نبود. میخواست ترقی کند، بیش از توقع دیگران.
بخوانیدقصهی بینام / قصههای تلخون نوشته: صمد بهرنگی
زنک کاسهای آش کشک با یکتکه نان بیات جلو شوهرش گذاشت و گفت: بگیر کوفت کن! اینو هم با هزار مصیبت تهیه کردهام.
بخوانیدافسانهی تلخون / قصههای تلخون نوشته: صمد بهرنگی
تلخون به هیچیک از دختران مرد تاجر نرفته بود. ماه فرنگ، ماه سلطان، ماه خورشید، ماه بیگم، ماه ملوک و ماه لقا، شـش دختـر دیگر مرد تاجر، هر یک اداواطوارهایی داشت،
بخوانیدداستان پهلوانی کوراوغلو و کچل حمزه / نوشته: صمد بهرنگی
چند سال پیش در آذربایجان پهلوان جوانمردی بود به نام «کوراوغلو». کوراوغلو پیش از آنکه به پهلوانی معـروف شـود، «روشـن» نـام داشت.
بخوانیدداستان ۲۴ ساعت در خوابوبیداری (تهران 1347) / قصههای صمد بهرنگی
بعضیها خیال میکنند آن قدیمها دنیا گل و بلبل بوده و حالا بد شده است. ما که آن وقتها نبودیم. اما صمد بهرنگی بوده و اوضاع فقر و ثروت در شمال و جنوب «طهران» را خوب به تصویر کشیده! قصهها که فقط برای سرگرمی نیستند!
بخوانید