همه حیوانات در سیرک آقای «رینگ مَستر»* هیجانزده بودند، چون قرار بود که لکلکها در طول شب از راه برسند و برای بعضی از حیوانات مادر، بچه بیاورند.
بخوانیدکتاب قصه مصور کودکانه: سندباد و فیل صورتی || برای کوچولوها
سندباد با کشتی به مسافرت طولانی رفته بود. پس از مدتی، طوفان شدیدی بادبانها را پاره کرد و باعث شکستن دکل کشتی میشود.
بخوانیدقصه مصور کودکانه: لوسی و گیلاسهایش || با پرندگان مهربان باشیم.
لوسی درخت گیلاسی در باغ خود داشت و همیشه هنگام فرارسیدن تابستان، گیلاسهای تازه را از درخت خود میچید و در زنبیل میریخت.
بخوانیدقصهی گنج گمشده || افسانه عامیانه ایرانی
قصه جوانی که در خواب نشانی گنجی را به او میگویند و او به دنبال گنج به راه میافتد || چراغ خندید. گفتم «از چه میخندی؟» گفت «از سادهدلیهای آدمیزاد که غافل از گنج خود، بیابان سنگلاخ را در آرزوی گنجی موهوم، زیر پا میگذارد.»
بخوانیدشعرقصهی مصور کودکانه: فسقلی، کرهخر کوچولو || خندهدار و آموزنده
شعرقصهی بامزه و آموزنده: فسقلی، کرهخر کوچولو || کرهخر خوشگل و دیوانهای-♫♪♫- داشت توی دهکدهای خانهای
بخوانید