سالها پیش در آفریقا، در جنگلی انبوه، کرگدن بسیار بزرگی زندگی میکرد که «آرتور» نام داشت. آرتور، کرگدن بدی نبود. اما یک عیب داشت؛
بخوانیدداستان مصور کودکانه: سامورایی و مرد غولپیکر
روزی روزگاری در کشور ژاپن، مردی بود به نام «یوشی موتو». او خیلی قوی و شجاع بود و همیشه به فکر مردم بود. او یک سامورایی واقعی بود.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: خرس وحشی و پسر باهوش
روزی روزگاری در روستایی در کشور آلمان، پسری بود بسیار باهوش و زرنگ. اسم این پسر هانس بود، هانس با مادرش زندگی میکرد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: تخم طلایی و میمون جادویی
روزی روزگاری در سرزمین چین، کوهی بود به نام «کاکازان». در بالاترین نقطه این کوه، یک ستون سنگی بهطرف آسمان بالا رفته بود. روی این ستون سنگی، تخممرغ خیلیخیلی بزرگی قرار داشت...
بخوانیدداستان مصور کودکانه: دیو سهچشم و پسرک هیزمشکن
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در کنار جنگل بزرگی، هیزمشکن فقیری زندگی میکرد. هیزمشکن پسر کوچکی داشت.
بخوانید