قصه کودکانه‌ی: روباه باادب || بچه باید باتربیت و مؤدب باشه!

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان--روباه-باادب

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی روزگاری بچه روباهی تک‌وتنها از لانه بیرون آمد و به راه افتاد. رفت و رفت و رفت تا به جنگل رسید. در جنگل سرگرم تماشای حیوان‌ها و پرنده‌ها و درخت‌ها بود که یک‌دفعه گرگی سر راه او ایستاد.

بخوانید

قصه کودکانه‌ی: دکمه‌های پیراهن سفید || نظم و انظباط خیلی خوبه!

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان--دکمه‌های-پیراهن-سفید

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی از روزها پسر کوچولویی صاحب یک پیراهن قشنگ شد. پیراهن، سفید بود و از بالا تا پایین پنج‌تا دکمه داشت. دکمه‌ها را برای باز و بسته کردن جلوی پیراهن می‌دوزند.

بخوانید