قصه‌ آموزنده: حکم قاضی || قصه‌های سندباد نامه

قصه‌های-آموزنده‌ی-سندباد-نامه-قصه-حکم-قاضی

یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یکی از پادشاهان قدیم، قاضی بزرگ پایتخت را خواست و دستور داد برای یکی از شهرها یک قاضی انتخاب کند. قاضی بزرگ این موضوع را با چهار نفر از شاگردان خود در میان گذاشت

بخوانید

قصه‌ آموزنده: صبر روباه || قصه‌های سندباد نامه

قصه‌های-آموزنده‌ی-سندباد-نامه-قصه-صبر-روباه

یک روزی بود و یک روزگاری. یک مرد کاسب بود که در قلعه‌ای زندگی می‌کرد و کارش پوستین‌دوزی بود. از قصاب‌های ده پوست گوسفند و گاو می‌خرید و آن‌ها را دباغی می‌کرد و پوستین درست می‌کرد و می‌فروخت.

بخوانید