داستان کودکانه: کالو، خرس سیاه دوست‌داشتنی || عروسکتو گم نکن!

کتاب-داستان-کودکانه-کالو-خرس-سیاه-دوست-داشتنی

داستان کودک: مغازۀ آقای پوری پر از همه جور اسباب‌بازی بود. از قطعه‌های خانه‌سازی گرفته تا عروسک‌ها و سواری‌ها و کامیون‌ها...روی یکی از طاقچه‌های مغازه یک خرس بزرگ قرار داشت. اسم این خرس کالو بود.

بخوانید

داستان کودکانه و آموزنده: کفاش و کیسه طلا || پول خوب است

داستان-کودکانه-کفاش-و-کیسه-طلا

داستان کودک: روزی روزگاری، کفاش فقیری زندگی می‌کرد که همیشه شاد و سرحال بود. او آن‌قدر خوشحال بود که تمام روز آواز می‌خواند. بچه‌ها دوست داشتند که دور پنجرۀ او جمع شوند و به آوازهایش گوش کنند.

بخوانید

داستان کودکانه: غول خودخواه || بچه‌ها زیباترین گل‌های دنیا هستند

داستان کودکانه: غول خودخواه || بچه‌ها زیباترین گل‌های دنیا هستند 1

داستان کودک: بعدازظهرها، هنگامی‌که بچه‌ها از مدرسه برمی‌گشتند، به باغ غول می‌رفتند و در آنجا بازی می‌کردند. آن باغ، بزرگ و زیبا بود و سبزه‌های نرمی داشت. بر روی سبزه‌ها در همه جای باغ، گل‌های زیبا، مثل ستاره ایستاده بودند. همچنین در آن باغ دوازده درخت هلو وجود داشت

بخوانید