این ماجرا هم، مثل ماجراهای قبلی، در روزی معمولی در کلاس خانم فریزل اتفاق افتاد. البته نهچندان معمولی! چون در کلاس خانم فریزل روز معمولی وجود ندارد.
بخوانیدداستان علمیتخیلی کودکان: سفرهای علمی || بیابان پرخطر
خانم فریزل جالبترین و شگفتآورترین معلم دنیاست. امروز، اوضاع مدرسه بهطور عجیبی ساکت و آرام بود. همۀ ما مشغول کار روی ماکت صحراییِ خودمان بودیم. همهچیز طبیعی به نظر میرسید و این موضوع خودش مسئله عجیبی بود.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: «نوک قرمز» و دوستانش || جوجه اردک زشت
در یکی از روزهای گرم تابستان، اردک خانم در نقطهای دوردست لانهای ساخت تا بتواند بهراحتی روی تخمهایش بخوابد. روزها بهآرامی گذشت.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: کلاغ سیاه و قوی سفید || افسانههای ازوپ
در سرزمینی که پای آدمیزاد به آنجا نرسیده بود، حیوانات زیادی زندگی میکردند. از پرنده و چرنده هرکدام سرشان به کار و زندگی خودشان گرم بود و کسی در فکر این نبود که چطور دیگری را فریب بدهد
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: کلاغ دانا و کوزه آب || افسانههای ازوپ
در بیشهای دور کلاغ پیری زندگی میکرد که سالهای زیادی از عمرش گذشته بود و سرد و گرم روزگار را چشیده بود. کلاغ براثر عمر زیاد تجربیات زیادی به دست آورده بود
بخوانید