داستان نوجوانه: آسیابان و دختر دریا || داستان عشق و وفاداری

کتاب داستان نوجوانه آسیابان و دخترش (1)

در گذشته‌های دور، خیلی دور، در دهکده‌ای دورافتاده، آسیابانی زندگی می‌کرد. او کنار رودخانه‌ای که به دریاچه‌ی بزرگی می‌ریخت، یک آسیاب آبی ساخته بود. زن مهربان، وفادار و جوانی داشت. کاروکاسبی و آسیابش روبه‌راه بود.

بخوانید

کتاب داستان نوجوانه: عبدالله زمینی و عبدالله دریایی || سفر به اعماق دریا

کتاب داستان نوجوانه عبدالله زمینی و عبدالله دریایی (22)

در روزگار قدیم، ماهیگیری به نام عبدالله با زن و فرزند خود در نزدیک دریا زندگی می‌کرد. عبدالله آن‌چنان فقیر بود که غالباً خود و همسر و نه بچه‌اش گرسنگی می‌کشیدند. زمانی که داستان ما شروع می‌شود، مدت‌ها بود که عبدالله حتی یک ماهی هم صید نکرده بود.

بخوانید

من و بازتولید محتوا: ماجراهای وروجک و …

یادداشت-های بی تعارف-مدیر-سایت-قصه-و-داستان-کودکانه-ایپابفا--

از دیروز مشغول بازتولید مجموعه داستان‌های «وروجک» بودم. کل عملیات بازتولید این مجموعه چالش‌برانگیز بود. متن داستان دو ستونی بود و استخراج متن (او سی آر) آن نیازمند مهارت‌های خاصی بود. دشوارتر از آن، بازتولید تصاویر در محیط فتوشاپ بود

بخوانید