داستان آموزنده کودکان: دوستی کشاورز و مار || دوستی با افراد ناباب

داستان آموزنده کودکان دوستی کشاورز و مار (6)

یکی بود، یکی نبود. در روزگاران قدیم کشاورزی بدون هیچ رفیقی، تنها زندگی می‌کرد. در یکی از روزها که کشاورز به سرکشی مزرعه اش در دامنه ی کوه رفته بود، ماری را زخمی پیدا کرد. از آن روز، بیشتر وقت خود را کنار آن مار می‌گذراند و به او محبت می‌کرد.

بخوانید

داستان کودکانه افغان: خروس مسخره || به زبان و نوشتار دَری

کتاب داستان کودکانه افغان خروس مسخره (18)

بود نبود در کشوری بسیار دور ازاینجا، شهری بود و درین شهر مرغی زنده گی می‌کرد. این مرغ، خروس بسیار مسخره‌ای بود. او به هر سو می‌رفت و «قد-قد_قد، قد_قد_ قد، قد قد_قتاس» می‌کرد. هیچکس نمی‌دانست این قد قد قد او چه معنی می‌دهد.

بخوانید