قصه کودکانه عصر یخبندان || نجات بچه‌ی انسان

کتاب قصه کودکان و نوجوانان عصر یخبندان (17)

سالیان سال پیش، هنگامی‌که ماموت‌های پشمالو و ببرهای دندان خنجری بر روی کره‌ی زمین زندگی می‌کردند، سرمای شدیدی همه‌جا را فراگرفت. در آن روزهای سرد و وحشتناک، سنجابی، تنها بلوطش را محکم در آغوش گرفته و مراقب آن بود؛ زیرا غذا یافت نمی‌شد.

بخوانید

قصه کودکانه عصر حجر ، سفر به دوران پارینه‌سنگی

کتاب قصه کودکان عصر حجر سفر به دوران پارینه‌سنگی (11)

ساعت کاری اداره تمام شده بود. مسئول اداره درحالی‌که ساعت آفتابی‌اش را نگاه می‌کرد، با کشیدن دُم خروس، پایان وقت اداری را اعلام کرد. سرویس اداره که یک دایناسور بزرگ بود، آمادۀ سوار کردن کارمندان بود؛ اما فِرِد یک ماشین قشنگ داشت که با سنگ و چوب ساخته بود.

بخوانید

قصه کودکانه آناستازیا شاهزاده خانم روس

کتاب قصه کودکان و نوجوانان آناستازیا شاهزاده خانم روس (13)

در زمانی نه‌چندان دور، در سال ۱۹۱۶ نیکُلای تزار، امپراتور روسیه بود. همه در قصر مشغول برگزاری جشن‌های سیصدمین سالگرد پادشاهی رومانوف‌ها بودند. در آن شب، آناستازیا جوان‌ترین دختر نیکُلای مثل ستاره‌ها می‌درخشید.

بخوانید

قصه کودکانه افسانۀ کامِلوت || آرتور شاه و شوالیه‌های میزگرد

قصه کودکانه افسانۀ کامِلوت || آرتور شاه و شوالیه‌های میزگرد 1

«کِیلی» دختر کوچکی بود که با پدر و مادرش در سرزمین افسانه‌ای کامِلوت زندگی می‌کرد. «لیونل» پدر او یکی از بهترین شوالیه‌های کاملوت بود. سال‌ها پیش در سرزمین کامِلوت دودستگی و نفاق بیداد می‌کرد. مردم باهم متحد نبودند. حتی برادر با برادرش می‌جنگید.

بخوانید

قصه‌ های قرآن: حضرت ابراهیم علیه السلام

قصه‌های قرآن برای کودکان و نوجوانان حضرت ابراهیم علیه السلام (27)

در خیلی زمان‌های پیش، شهری بود که آن را بابل می‌خواندند. بابل بزرگ‌ترین شهر آن روزگار بود، ساختمان‌های بزرگ و بتکده‌های پرشکوه داشت. همۀ مردم این شهر بت‌پرست بودند. در این شهر جوانی زندگی می‌کرد، که او را ابراهیم می‌گفتند

بخوانید