قصه کودکانه روستایی: ببری که موش شد / گذشته ات را فراموش نکن!

قصه-کودکانه-روستایی-ببری-که-موش-شد

یکی بود یکی نبود. کنار یک جنگل سبز، خانه‌ای بود. توی این خانه، پیرزن تنهایی زندگی می‌کرد. یک روز پیرزن دَم درِ خانه نشسته بود و نخ می‌ریسید؛ ناگهان موش کوچولویی را دید که کلاغی دنبالش کرده بود.

بخوانید

قصه کودکانه روستایی: برادر بزرگ‌تر و برادر کوچک‌تر / لجبازی رابطه را خراب می‌کند

قصه-کودکانه-روستایی-برادر-بزرگ‌تر-و-برادر-کوچک‌تر

یکی بود یکی نبود. سال‌ها پیش، دو برادر در یک مزرعه‌ی کوچک زندگی می‌کردند. هردوی آن‌ها سخت زحمت می‌کشیدند و کار می‌کردند؛ اما کارشان خوب پیش نمی‌رفت؛ چون برادر کوچک‌تر لجباز و یک‌دنده بود.

بخوانید

5 داستان صوتی کودکانه: سلام آقای آسیابون + 4 قصه صوتی برای خواب کودکان قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 51#

مجموعه-قصه-صوتی-نشیبا-سلام-آقای-آسیابون

5 داستان صوتی کودکانه این مجموعه با صدای مریم نشیبا: 1- سلام آقای آسیابون 2- یك دوست تازه 3- یك كلاغ چهل كلاغ 4- یكی هست كه حرف های ما را می شنود 5- یكی هست كه حرفمان را می فهمد

بخوانید