قصه کودکانه: بابک و آرزوهای بزرگ || آرزوی مسافرت

قصه-کودکانه-بابک-و-آرزوهای-بزرگ

یکی بود یکی نبود. در شهری قشنگ و سرسبز نزدیک کوه‌های بلند، پسر خوب و زرنگی زندگی می‌کرد به اسم «بابک». بابک پسر باادب و عاقلی بود. مامان و بابای بابک از او خیلی‌خیلی راضی بودند. چون بابک به حرف بزرگ‌ترها گوش می‌داد و همیشه از خواهر کوچکش مراقبت می‌کرد؛

بخوانید

قصه‌های قرآن برای کودکان: حضرت هود || پیامبر قوم عاد

قصه کودکانه آموزنده حضرت هود و قوم عاد (2)

در روزگارهای بسیار قدیم و در زمان‌های خیلی دور، سرانجام کافرانِ دوران نوح در بت‌پرستی و در ظلم و ستم خود باقی ماندند تا در پایان گرفتار طوفان شدند و شهر و دیارشان و خانه‌ها و بتکده‌هایشان در زیر امواج طوفان غرق گردید و خانه‌هاشان در زیر خاک‌ها پنهان گشت.

بخوانید