در آن دورها و در میان کوههای سرسخت، دو برادر زندگی میکردند که اسمشان «بایاما»* بود. هردو زن داشتند و زنان آن دو نیز هر یک پسری داشتند به نام «ویرو ایمبرال»
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه پیدایش آتش
در روزگاران کهن، بسیار کهن، آنگاهکه بسیاری از پرندگان قشنگ کنونی و حیوانات اهلی هنوز آدم بودند، روزی قبیلهای از بومیان استرالیا که هنگام غروب از شکار برمیگشتند به مرد سالخوردهای برخوردند
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه آفرینش نهنگ و ستاره دریایی و خرس استرالیائی
در روزگاران بسیار قدیم که این دنیای کهنه هنوز جوان بود تمام حیواناتی که اکنون در استرالیا زندگی میکنند آدمهایی بودند که در آن دور دورها یعنی آنطرف اقیانوسها زندگی میکردند
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: پرواز کلاغک / مریم نشیبا
کلاغ با چهار تا جوجهی قشنگ روی یک درخت زندگی میکرد. خواهرکلاغه هم با جوجههایش روی همان درخت زندگی میکردند. روزها جوجهکلاغها با هم پرواز میکردند، ولی کلاغک نمیتوانست بپرد...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: پسر بی دقت / مریم نشیبا
پسر قصهی ما اصلاً دقت نمیکرد. یک شب پدرش به او گفت که از خویشاوندانش دعوت کند تا برای شام به خانهی آنها بیایند؛
بخوانید