کتاب قصه کودکانه قدیمی: روباه غمگین / هیچکس حرف دروغگو را باور نمی کند

کتاب قصه کودکانه قدیمی روباه غمگین نشر بامداد (10)

روباهی به نام «فِرِدی» در جنگل وسیعی زندگی می‌کرد. روزی از روزها «فردی» پشت درخت کهن‌سالی پنهان شد و با دقت تمام به اطراف نظر انداخت. ناگهان چشمش به قرقاول قشنگی که «پت» نام داشت افتاد که آرام‌آرام قدم مي‌زد.

بخوانید

قصه های برادران گریم: در جست‌وجوی خوشبختی / هدیه های بی ارزش

قصه-های-برادران-گریم-کتابهای-طلائی-قصه-در-جست‌وجوی-خوشبختی

روزی بود، روزگاری بود. مردی بود که سه پسر داشت. یک روز این مرد پسرهایش را پیش خود خواند و به پسر بزرگ‌تر یک خروس و به پسر میانی یک داس و به پسر کوچک یک گربه داد و به آن‌ها گفت: «من دیگر پیر شده‌ام و به مرگم چیزی نمانده و ملک و دارایی هم ندارم که برای شما باقی بگذارم

بخوانید

قصه های برادران گریم: فردریک و کاترین / یک زن و شوهر ساده دل

قصه های برادران گریم: فردریک و کاترین / یک زن و شوهر ساده دل 1

سال‌ها پیش، مردی بود به نام فردریک که زنی به اسم کاترین داشت. آن‌ها تازه عروسی کرده بودند. یک روز فردریک به کاترین گفت: «من برای کار به کشتزار می‌روم. وقتی‌که برمی‌گردم خيلي گرسنه خواهم بود. بهتر است یک غذای خوب و یک تنگ آبجو برایم حاضر کنی.»

بخوانید

قصه های برادران گریم: دوازده شاهزاده خانم / سلحشور پیر و راز شاهزاده ها

قصه-های-برادران-گریم-کتابهای-طلائی-دوازده-شاهزاده-خانم

روزی روزگاری، پادشاهی بود که دوازده دختر داشت. این دوازده دختر روی دوازده تختخواب کوچک می‌خوابیدند و تمام تختخواب‌ها در یک اتاق بود. شب‌ها، وقتی‌که شاهزاده خانم‌ها به اتاق‌خواب می‌رفتند پیشخدمت‌ها در اتاق را به رویشان قفل می‌کردند

بخوانید