قصه کودکانه پیش از خواب: طوطی کوچولو حالت خوبه؟

قصه-کودکانه-شب-طوطی-کوچولو-حالت-خوبه؟

«سبزک» طوطی زیبایی بود که بال‌وپرهای زرد و سبزی داشت. منقار سرخش همراه با کاکل زیبای روی سرش و چشمان گرد و سیاهش جلوه و زیبایی خاصی به او می‌داد. تمام بچه‌های محله او را دوست داشتند و هرروز صبح پیش او می‌آمدند...

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟ 1

پستچی محله یک نامه برای خانم مرغه آورده بود. خانم مرغه هم پس از باز کردن نامه این‌طور خواند: «دوست عزیزم، خانم مرغه سلام! من ده تخم گذاشته‌ام، دلم می‌خواهد آن‌ها تبدیل به ده جوجه‌ي سالم بشوند. تو این کار را به‌ خوبی میدانی لطفاً بیا و کمکم کن. متشکرم.»

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: تدبیر عاقلانه / روباه مکار

قصه-کودکانه-شب-تدبیر-عاقلانه

برف سفیدی سرتاسر کوهستان را پوشانده بود و هیچ موجود زنده‌ای دیده نمی‌شد. اما، روباه مکاری که خیلی گرسنه بود در میان برف و یخ به دنبال غذا می‌گشت. روباه مکار می‌دانست که خانه مرد شکارچی در همان دوروبر است. حتماً او هم برای شکار از خانه بیرون رفته است.

بخوانید