قصه کودکانه پیش از خواب: خانه ی کوچولو / مورچه و زنبور و پروانه زیر باران

قصه-کودکانه-شب-خانه-کوچولو

در یک روز بهاری، ناگهان ابرهای سیاه در آسمان پدیدار شدند و جلوی خورشید را گرفتند. با صدای رعدوبرق باران شدیدی شروع به باریدن کرد. یک مورچه کوچولو درحالی‌که فریاد می‌زد باران می‌آید می‌دوید. او آن‌قدر دوید تا رسید به یک خانه‌ی کوچولو. این خانه خیلی خیلی کوچک بود تقریباً به‌ اندازه‌ی یک سیب بود.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: راهب کوچولو و میمون‌ها

قصه-کودکانه-شب-راهب-کوچولو-و-میمون‌ها

در ایالت «سیچوان» در کنار کوه معروف «ذوشان» معبدی قرار داشت. در اطراف این کوه میمون‌های زیادی زندگی می‌کردند. اما از انسان‌ها نمی‌ترسیدند و اغلب به نزدیکی معبد می‌آمدند و از راهبان معبد غذا می‌گرفتند و در واقع با آن‌ها دوست شده بودند.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: مرغ دریایی پرواز کن، پرواز کن

قصه کودکانه پیش از خواب: مرغ دریایی پرواز کن، پرواز کن 2

مرغ دریایی به قصد جمع‌آوری غذا برای فرزندش به‌طرف آسمان به پرواز درآمد. مرغک دریایی کوچولوی او نیز توی لانه به تماشای مادرش نشست. مدتی گذشت تا اینکه بالاخره از دور بال‌های سفید مادرش به چشم خورد و با خوشحالی شروع کرد به بالا و پائین پریدن.

بخوانید