داستان کودکانه پرتقال ‌های کنار پنجره / بی اجازه به میوه درختان دست نزنیم

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-پرتقال-‌های-کنار-پنجره

خانه‌ی «وی‌شِنگ» در کنار یک باغ بزرگ پرتقال قرار داشت. در کنار پنجره‌ی اتاقی که وی‌شنگ در آن زندگی می‌کرد، یک درخت بزرگ پرتقال، شاخه‌هایش را تا توانسته بود بالا آورده بود و با وزش باد آن‌ها را به پنجره‌ی اتاق می‌زد.

بخوانید

داستان کودکانه پاهایی که دیگر درد نمی‌کنند / به بابا احترام بگذارید

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-پاهایی-که-دیگر-درد-نمی‌کنند

جوجه مرغ و دوستش جوجه اردک تصمیم گرفتند به میان جنگل بروند و کمی با حیوانات جنگلی بازی کنند. از یک دشت سرسبز گذشتند تا به بوته‌های جنگلی و گل‌های وحشی رسیدند. یک پروانه‌ی زیبا مشغول گشت‌وگذار در میان گل‌ها بود و بالا و پائین می‌رفت

بخوانید

داستان آموزنده پروانه و نور / استفاده نادرست از هرچیزی مضر است

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-پروانه-و-نور

پروانه‌ای رنگارنگ و سرگردان، در تاریکی به این‌طرف و آن‌طرف پرواز می‌کرد تا اینکه نوری از دور دید. فوراً به‌طرف نور حرکت کرد و به دور شعله‌ی نور شروع به چرخیدن کرد. مجذوب درخشش زیبای نور شده بود و از اینکه در حال گردش به دور آن، ستایشگرش باشد، چندان خوشنود نبود.

بخوانید