تام سایر هفتساله بود که پدر و مادرش را در یک حادثه از دست داد. از همان زمان تحت سرپرستی عمهاش خانم «پُلی سایر» قرار گرفت. عمه پُلی زن چاق و میانسالی بود...
بخوانیدTimeLine Layout
خرداد, ۱۴۰۳
-
۶ خرداد
قصه مصور کودکانه: ملکه برفی / آینه شیطانی
روز و روزگاری شیطان به فکر بازی پلیدی افتاد. آینهای جادویی ساخت که زیباییهای جهان را زشت نشان میداد. اگر تصویر گلسرخی در این آینه شیطانی میافتاد، بلافاصله پژمرده میشد
بخوانید -
۵ خرداد
داستان مصور کودکانه: پسر جنگل / موگلی، باگیرا و بالو
روزی پلنگ مهربانی به اسم باگیرا صدای عجیبی شنید. صدا از رودخانه میآمد. وقتیکه باگیرا به آنجا رفت، روی آب، قایقی کوچک و شکسته دید. توی قایق سبدی بود
بخوانید
اسفند, ۱۴۰۲
-
۲۶ اسفند
داستان رنگی کودکانه: قصه خاله موشی / دعوای موش و گربه از کی شروع شد!
وقتیکه بچه بودم، یکشب توی حیاط خانه، گربهای را دیدم که موش چاقوچلهای را گرفته بود. گربه با خوشحالی، موش را به اینطرف و آنطرف پرت میکرد و دنبالش میدوید.
بخوانید -
۱۳ اسفند
داستان کودکانه پیش از خواب: مرد طمعکار / چیزی که مال تو نیست را برندار!
در زمانهای خیلی قدیم روزی از روزها دو مرد که یکی بار نمک بر دوش داشت و دیگری یک گونی بزرگ کبریت، همزمان باهم به زیر درختی رسیدند. هوا طوفانی بود و آن دو میخواستند به شهر بروند و اجناس خود را به فروش برسانند؛
بخوانید -
۱۳ اسفند
داستان کودکانه پیش از خواب: چپ و راست / سر کلاس به حرف معلمت گوش کن!
معلم روی تختهسیاه نوشت: «چپ»، «راست». بعد این دو کلمه را بلند خواند. بعد از دانشآموزان خواست تا آنها هم این دو کلمه را بلند بخوانند. بچهها هم همراه با معلم تکرار کردند.
بخوانید -
۱۳ اسفند
داستان کودکانه پیش از خواب: وقتی فیل کوچولو داخل گودال افتاد / شکمو نباش!
یک روز، یک دسته فیل آفریقایی، دست بچههایشان را گرفتند و برای گردش به جنگل رفتند. آن روز آفتاب، خیلی خوبی بود و هوا برای گردش و تفریح مناسب بود.
بخوانید -
۱۳ اسفند
داستان کودکانه پیش از خواب: کی زیباتر است؟ / زیبایی فقط به ظاهر نیست!
«دالن» و «شیاولن» دو خواهر دوقلو بودند. صورتشان دقیقاً مثل هم بود و لباسهایی که میپوشیدند نیز مثل هم بود. یک روز، دالن دست شیاولن را گرفت و پیش گربهی ملوسشان برد
بخوانید -
۱۰ اسفند
پشت این پنجره ها / مجموعه شعرهای مصطفی رحماندوست برای نوجوانان 12 تا 15 ساله + فایل صوتی شعرها
مانند رودم من گاهی پر از غوغا گاهی بسی آرام خاموش و بی آوا باران دهد بر رود با قطرههایش جان باز از بخار رود پیدا شود باران
بخوانید -
۹ اسفند
قصه صوتی کودکانه: چهجوری میشه تصمیمهای خوب گرفت؟ + متن فارسی قصه / به حرف پدر و مادر گوش کنید / قصهگو: خاله مریم نشیبا 69#
آن روز، درسا کوچولو، همراه مامانش رفته بود خرید. آخه مادر، میخواست، برای درسا، لباس نو بخره. وقتی درسا و مامانش وارد فروشگاه بزرگ لباس شدن
بخوانید