ایپاب‌فا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر
تنبلی و شکمو بودن کار خیلی بدیه. در این کتاب، دو داستان آموزنده درباره عاقبت تنبلی و شکمو بودن را با هم می خوانیم
بخوانیدTimeLine Layout
آبان, ۱۳۹۹
-
۱۲ آبان
قصه «غنچه گل سرخ: زیبای خفته» + متن کامل+ قصه صوتی سوپراسکوپ با صدای خاطره انگیز صداپیشگان قدیمی
در یک سرزمین دور پادشاه و ملکه ای زندگی می کرد که هیچ بچه ای نداشت. یک روز خدا به آنها یک دختر داد. یک دختر زیبا بنام «غنچه گل سرخ». اما یک پری شرور (ملفیسنت) نقشه های بدی برای غنچه کشیده بود....
بخوانید -
۱۱ آبان
کتاب داستان «زورو، مرد نقاب سیاه» متن اصلی + فایل صوتی سوپراسکوپ
زورو قهرمان مبارزه با ستمگران است. در این داستان، زورو به مبارزه با ظالمان می پردازد و عدالت را برقرار می سازد.
بخوانید -
۱۱ آبان
داستان کودکانه: سرخپوست کوچولو به شکار می‌رود
هیاواتا یک بچه سرخپوست شجاع و بی باک است که برای اولین بار تصمیم می گیرد به شکار برود. اما متوجه می شود که شکار حیوانات وحشی کار راحتی هم نیست...
بخوانید -
۱۰ آبان
کتاب قصه کودکانه «سارا و سعید در جنگل حیوانات» – آشنایی کودکان با حیوانات اهلی
در این داستان، سعید و سارا برای دیدن عمه شان به مزرعه می روند. در مزرعه، انها با حیوانات اهلی آشنا می شوند و رفتار درست با حیوانات را یاد می گیرند. ما باید با حیوانات مهربان باشیم.
بخوانید -
۱۰ آبان
کتاب قصه صوتی قدیمی: ماجراهای سندباد
کتاب قصه صوتی «ماجراهای سندباد» محصول خاطره انگیز «سوپراسکوپ» با صدای به یادماندنی دولورهای قدیمی ایران
بخوانید -
۱۰ آبان
کتاب قصه کودکانه: سحر، پرنده مهربان – اهمیت همسایه داری
این قصه قشنگ درباره دو همسایه است. دو پرنده که با هم روی یک درخت زندگی می کنند. با خواندن این قصه قشنگ یاد می گیریم که باید با همسایه ها مهربان باشیم . همسایه داری خیلی مهم است.
بخوانید
خرداد, ۱۳۹۹
-
۱۰ خرداد
آموزش نصب و استفاده از افزونه ویراستیار در ویرایش متن های آفیس
روش نصب افزونه غلط یاب ویراستیار برایش ویرایش متن قصه و داستان در محیط مایکروسافت آفیس
بخوانید -
۴ خرداد
آموزش جایگذاری تصاویر در متن نهایی کتاب قصه «سرباز حلبی» در محیط آفیس
آموزش جایگذاری تصاویر در متن نهایی قصه «سرباز حلبی» در محیط مایکروسافت آفیس
بخوانید -
۴ خرداد
قصه کودکانه فانتزی «سرباز حلبی» + متن کامل + فایل صوتی
روزی روزگاری یک پیرمرد در مغازه اش مشغول ساخت سربازهای حلبی بود. او 25 سرباز حلبی ساخت اما یکی از آنها فقط یک پا داشت و همین سرباز یک پا، به قهرمان قصه ما تبدیل شد ...
بخوانید
