هر دوچرخهای برای خودش یک داستانی دارد. اما پیش از همه، از داستان دوچرخهای بگویم که اولین دوچرخهای بود که با پول خودم خریدم. با پول خودم که نه.
بخوانیدTimeLine Layout
اسفند, ۱۳۹۹
-
۱۰ اسفند
داستان کوتاه «جنوب» / خورخه لوئیس بورخس
مردی که در سال ۱۸۷۱ بر خاک بوئنوس آیرس پا گذاشت یوهانس داهلمن نام داشت و کشیش کلیسای انجیلی بود. در سال ۱۹۳۹، یکی از نوادگان او، به نام خوآن داهلمن در کاله کوردوبا منشی کتابخانه بود، و خود را آرژانتینی خالص میدانست.
بخوانید -
۱۰ اسفند
داستان کوتاه «اقدام خواهد شد» / هاینریش بل
شاید یکی از عجیبترین دورههای زندگانی من زمانی باشد که در کارخانهٔ آلفرد وونزیدِل کار میکردم. من ذاتاً بیشتر گرایش به افسردگی و کرختی دارم تا کار.
بخوانید -
۱۰ اسفند
داستان کوتاه «مرگ مکرر» / گراهام گرین
غروب یکی از روزها در اطراف ده و زیر درختان نشسته بودم و غرق در افکار خود بودم که زنک از راه رسید و غافلگیرم کرد. علاقهای به دیدنش نداشتم. اگر میدانستم سرمیرسد، خود را مخفی میکردم.
بخوانید -
۱۰ اسفند
داستان کوتاه «کلیسای جامع » / ریموند کاروِر
همان مرد کور، دوست قدیمی زنم. بله، خود او داشت میآمد شب را پیش ما بماند. زنش مرده بود. برای همین آمده بود به دیدن قوم و خویشهای زن مردهاش در کانتیکت.
بخوانید -
۱۰ اسفند
داستان کوتاه «یک گل سرخ برای امیلی » / ویلیام فاکنر
وقتی که میس امیلی گریرسن مرد، همۀ اهل شهر ما به تشییع جنازهاش رفتند. مردها از روی تأثر احترامآمیزی که گویی از فروریختن یک بنای یادبود قدیم در خود حس میکردند...
بخوانید -
۱۰ اسفند
قصه پرماجرای «سفرهای قهرمان شجاع» کتاب دوم – همراه با تصاویر قدیمی و حماسی
این قصه، قصه ماجراجویی های یک قهرمان شجاع است. قهرمان شجاع، مرد باایمان و پرزوری است که از نیرو و توان خود برای کمک به نیازمندان استفاده میکند و هرجا نیاز به کمک باشد، برای کمک به ستمدیدگان دل به خطر میزند.
بخوانید -
۱۰ اسفند
قصه قرآنی «ارمیای پیامبر» سقوط اورشلیم و اسارت بنی اسراییل
این قصه، قصه اسارت و آوارگی قوم بنی اسراییل است. قومی که به سبب ظلم و ستم و کفر و شرک، دو بار گرفتار عذاب الهی شدند و سرزمین خود را از دست دادند. ظلم و ستم هیچگاه عاقبت خوبی ندارد.
بخوانید -
۶ اسفند
قصه کودکانه و آموزنده «زنبور و انگور» شهر ما، خانه ما!
این قصه آموزنده درباره تمیزی و نظافت است. ماجرا اینکه، توی یک بازارچه، کاسبهای محل نظافت بازارچه را رعایت نمیکردند. برای همین، بازارچه پر از مگس و زنبور شده بود و باعث ناراحتی همه شده بود...
بخوانید -
۶ اسفند
قصه های آموزنده «غاز و راز» – 5 قصه آموزنده درباره حرص، غرور، طمع، دروغ و حرف زور
قصه های آموزنده «غاز و راز» - 5 قصه آموزنده درباره حرص، غرور، طمع، دروغ و حرف زور
بخوانید