زن جادوگری دو دختر داشت. جادوگر آن دختری را که زشت و بدجنس بود خیلی دوست داشت،
بخوانیدTimeLine Layout
اسفند, ۱۳۹۹
-
۲۶ اسفند
افسانهی رامپل استیلت اسکین / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، آسیابان فقیری بود که دختری زیبا داشت. او فکر کرد که درباره دخترش با پادشاه صحبت کند تا موقعیتی برای او دست و پا کند.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی جویندگان ثروت / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، در دهی سه برادر زندگی میکردند که بسیار فقیر بودند و پیدا کردن حتی یک قرص نان هم برایشان دشوار شده بود.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی سفید برفی و هفت کوتوله / داستانهای برادران گریم
یکی از روزهای وسط زمستان که دانههای برف مثل پر از آسمان میریخت، ملکه ای کنار پنجره نشسته و سرگرم توربافی بود.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی پادشاه ریش زِبر / قصهها و داستانهای برادران گریم
افسانهی پادشاه ریش زِبر قصهها و داستانهای برادران گریم یکی بود یکی نبود، پادشاهی بود که دختری داشت بسیار زیبا، مثل ماه شب چهارده. دختر پادشاه مغرور و از خود راضی بود و هیچ کس را برای همسری قبول نداشت. هر خواستگاری که میآمد به حضور میپذیرفت، اما بعد با …
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی جوجه و دوستش / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی جنگلبانی به شکار رفت. هنوز راه چندانی در جنگل طی نکرده بود که صدای بچه ای کوچک توجه او را جلب کرد.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی زیبای خفته / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، پادشاه و ملکه ای بودند که چون فرزندی نداشتند همیشه غصه دار بودند.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی سلطان پیر و دوستانش / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، یک روستایی بود که سگی به نام «سلطان» داشت. آن سگ سالها در خدمت مرد روستایی بود ولی دیگر پیر شده بود
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی لیوان شگفت انگیز / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، مردی بود که فرزندان زیادی داشت. او ناچار شده بود از دوستانش بخواهد برای گذران زندگی هر یک از فرزندانش او را یاری دهند.
بخوانید -
۲۶ اسفند
افسانهی مهمانان پردردسر / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، مرغ و خروسی تصمیم گرفتند برای دیدن ارباب پیر خود دکتر کوربِس به ده بروند.
بخوانید