سال 268 هجری قمری به حج مشرّف شدم. اعمال حج را به جا آوردم، پس از پایان اعمال بیمار شدم. قبلاً شنیده بودم که میتوان امام زمان علیه السلام را ملاقات نمود
بخوانیدTimeLine Layout
فروردین, ۱۴۰۰
-
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): آغاز امامت او!
من خادم امام حسن عسکری علیه السلام بودم. و نامههای حضرت علیه السلام را به شهرهای مختلف میرساندم. روزی به خدمت ایشان مشرّف شدم.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): خضر نیازمند دیدار او!
روزی گذارم به قبیله «بنی رواس» افتاد. به یکی از دوستان رواسیم گفتم: خوب است به مسجد صعصعه برویم و نماز بخوانیم
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): دوای درد من تویی!
پدرم زیدی مذهب بود و اطرافیان خود مخصوصاً فرزندانش را از تمایل به مذهب شیعه اثنی عشری باز میداشت
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): دست مسیحایی!
در ایام جوانی زخمی به اندازه کف دست روی ران چپم پیدا شد، هر سال در فصل بهار این زخم دهان باز کرده و از آن چرک و خون بیرون میریخت
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): صحرای عرفات و دیدار مولا!
با یکی از دوستانم مشغول ادای مناسک حجّ بودیم، تا این که به صحرای عرفات رفتیم
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): پول حجّ و فاسق؟!
من دو پسر داشتم. یکی صالح بود و ابو الحسن نام داشت و به غسل مردگان اشتغال داشت. ولی پسر دیگرم ناصالح و منحرف و به دنبال گناه بود.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): ولی عصر علیه السلام و نصب حجر الاسود!
قرامطه - که پیروان احمد بن قرمط بودند - اعتقاد داشتند که او (احمد بن قرمط) امام زمان است!! آنها به مکّه حمله کرده و حجر الاسود را ربودند
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): چرا تردید؟
شهر قم از کنترل خلیفه خارج شده بود و هر شخصی را برای تصدّی منصب حکمرانی میفرستادند، مردم از ورود او جلوگیری نموده و با او میجنگیدند.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): سرانجام توفیق دیدار حاصل شد!
در کوفه پیرمرد رختشویی بود که بسیار اهل زُهد و عبادت بوده و سیاحت بسیار مینموده، و در جست و جوی خبر و نشانی از حضرت حجّت علیه السلام بود.
بخوانید