در جنگلی بزرگ و زیبا، حیوانات مهربان و مختلفی زندگی میکردند. یکی از این حیوانات، کلاغ پُر سروصدا و شلوغی بود که یک عادت زشت هم داشت
بخوانیدTimeLine Layout
اردیبهشت, ۱۴۰۰
-
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: ترس از تاریکی || قصه شب برای کودکان
یکی بود یکی نبود، همون خدای مهربون، برای همه همزبون، دختر کوچولویی را به زنوشوهری هدیه داد. پدر و مادر اسم اونو پَری گذاشتند، چون اون مثل یه پری زیبا بود.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: درسومشق و کار || قصه شب برای کودکان
روزی روزگاری در شهری، روستایی بود و در آن روستا، مدرسهای بود که پسری به نام قُلی در آن درس میخواند. او خانوادهی باسوادی داشت و پدرش کدخدای روستا بود.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: قلقلی قلقله زن || قصه شب برای کودکان
روزی روزگاری در زمین خداوند در یکی از جنگلهای دوردست، پسرکی بنام قلقلی با مادربزرگ پیر خود زندگی میکرد. قلقلی پسر خوبی بود و به مادربزرگ پیرش در کارها کمک میکرد.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: چه کسی شاگرد اول است؟ || قصه شب برای کودکان
حسنی هیچ وقت تکالیف مدرسه اش را انجام نمیداد. چون به نظر او انجام دادن تکلیف، کار خسته کننده ای بود. او میگفت به جای انجام دادن تکلیف میتوان بازی کرد.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: پیرمرد و پسرش || قصه شب برای کودکان
در یکی از روزهای خداوند، در دهکده ای، مردی فقیر با خانواده و پدر پیر خود زندگی میکرد. مرد به سختی کار میکرد و خرج زندگی را به دست میآورد.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: آدمبرفی || قصه شب برای کودکان
یکی بود یکی نبود، زیر آسمان شهر پسرکی بود که با پدر و مادر خود زندگی میکرد و خواهر و برادری نداشت. در یکی از روزهای سرد سال که او پشت پنجرهی خانه نشسته بود و بیرون را نگاه میکرد، ناگهان دید دانههای ریز برف از بالا به پایین میریزند.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: گربه و زنگوله || نتیجه خودخواهی
در زمانهای بسیار دور در یکی از شهرهای قدیم، موشی با خانوادهی خود در انبار شهر زندگی میکردند. آنها با خوبی و خوشی و بدون رنج زندگی را میگذراندند، زیرا در آنجا همهچیز برای خوردن بود.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده جانشین پادشاه
روزی روزگاری در شهری بزرگ قصر زیبایی بود. در آن قصر پادشاه ثروتمندی با تنها دخترش زندگی میکرد. پادشاه که داشت روزبهروز پیرتر میشد، نگران ثروتش بود.
بخوانید -
۱۵ اردیبهشت
داستان زیبا و آموزنده: الاغ زیبا || ظاهر زیبا داشتن کافی نیست!
روزی روزگاری در جنگلی حیوانات زیادی زندگی میکردند که در آنجا اثری از قانون و عدالت نبود. الاغی احمق در آن جنگل زندگی میکرد که خود را بسیار دانا میدانست.
بخوانید