آسیابانی با پسر کوچک خود، الاغشان را به بازار مال فروشان میبردند تا آن را بفروشند. آن دو در میان راه به دخترانی که باهم میگفتند و میخندیدند، برخوردند.
بخوانیدTimeLine Layout
تیر, ۱۴۰۰
-
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: خودفریبی || ملاک موفقیت، تایید جامعه است!
خوانندهای که تهصدایی بیشتر نداشت، تمام روز در خانهای چنگ مینواخت و آواز میخواند. درودیوار گچاندود خانه صدای او را چنان تقویت میکرد که مرد، خود را خوانندهای تمام و کمال میپنداشت.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: فقط یک تفاوت کوچک || تفاوتهای کوچک، موفقیت را میسازد
خرگوشی از میان بوتهها بیرون پرید. سگی سر در پی او گذاشت؛ اما ازآنجاکه سگی تندرو نبود، از خرگوش جا ماند.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: رشوه ناپذیر || دستودلبازی ناگهانی، شک برانگیز است
دزدی شبرو، تکه نانی برای سگ خانه انداخت تا ببیند میتواند با آن او را خاموش کند یا نه.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: ابله در حسرت عقل || مقام مسئول باید حائز شرایط باشد
رقص میمون در جمع جانوران، تأثیر بسیاری بر آنان گذاشت و ازاینرو او را به پادشاهی خود برگزیدند. با انتخاب میمون، حسادت روباه به جوش آمد.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: ریا || در لباس محبت، به فکر فریب دیگران نباش!
چوپانی عادت کرده بود برههای تازهزا و گوسفندهای مرده را به سگ تنومندش بدهد.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: بیعلاقه || موضوع صحبت باید به مذاق خوش بیاید!
الاغی و سگی که باهم همسفر شده بودند، کاغذی مهرومومشده یافتند. الاغ کاغذ را برداشت و پس از شکستن مهر و گشودن آن، درحالیکه سگ گوش میداد، شروع به خواندن کرد.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: وقتی تعقیبکننده بد میآورد || ادای قویها را درنیاور!
سگی شکاری تصادفاً شیری را دید و او را تعقیب کرد؛ اما همینکه شیر بهسوی او برگشت و شروع به غریدن کرد، ترسید و پا به فرار گذاشت.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: نشان شرمندگی || جایگاه فعلی ما نشاندهندۀ ارزش واقعی ما نیست!
سگی، غافلگیر مردم را گاز میگرفت. صاحب سگ برای خبر کردن مردم، زنگولهای به گردن او آویخت.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: واقعیت و تصویر || زیادهخواهی و حرص موجب ضرر است!
سگی با تکه گوشتی در دهان، از رودخانهای میگذشت. او با دیدن عکس خودش در آب تصور کرد سگ دیگری را با تکه گوشت بزرگتری میبیند؛
بخوانید