روزی دِمیدِس خطیب برای مردم آتن سخنرانی میکرد؛ اما ازآنجاکه آنان توجه چندانی به سخن او نداشتند، از آنان خواست تا به حکایتی از حکایتهای ازوپ که برایشان تعریف میکند، گوش کنند.
بخوانیدTimeLine Layout
مرداد, ۱۴۰۰
-
۱ مرداد
قصههای ازوپ: یاوهگو || از حرف تا عمل خیلی راه است!
مردی شکارچی که رد شیری را جستجو میکرد، به هیزمشکنی رسید و از او پرسید که آیا رد شیر یا لانۀ او را دیده است؟
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: با یک گل بهار نمیشود || هر کار، وقتی دارد!
جوانی بیفکر تمام میرانی را که برایش مانده بود به باد داد و دیگر جز بالاپوشی که به تن داشت، چیزی برایش نماند.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: از چاله به چاه || ما هم در بروز مشکلات، مقصر هستیم
بیوهای پرکار، خروسخوان، کنیزانش را بیدار میکرد و آنان را به سر کارهایشان میفرستاد.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: حس لامسۀ مرد نابینا || از ظاهر میتوان به باطن پی برد
روزگاری مرد نابینایی زندگی میکرد که فقط با لمس حیوانات، نام آنها را میگفت. بااینهمه یکبار وقتی کسی توله گرگی را در میان دستهای او گذاشت، مرد نابینا مردد ماند.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: کچل || اختلاف، همیشه زیانبار است
مردی که مویش رو به سفیدی گذاشته بود، دو دلدار، یکی جوان و دیگری سالخورده داشت. زن سالخورده از اینکه دلداری جوان داشته باشد، شرمنده بود
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: به عمل کار برآید || دوصد گفته چون نیم کردار نیست
هموطنان ورزشکاری همیشه او را به ضعف و ناتوانی متهم میکردند. ازاینرو ورزشکار به کشور دیگری رفت و مدتی در آنجا زندگی کرد.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: برای نهادن چه سنگ و چه زر || ثروت باید سازنده باشد
مردی خسیس، داروندارش را فروخت، با پول آن شمش طلا خرید و آن را جایی زیر خاک پنهان کرد؛ اما او نهفقط شمش طلا که دلوجانش را هم با آن زیر خاک پنهان کرد.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: از یاد مرگ غافل مشو | شادی و غم، ماندگار نیست!
کِشتیای مسافربری با مسافرانی که به همراه داشت به دریا رفت؛ اما همینکه به دریای بیکران رسید، اسیر توفانی غیرمنتظره شد و همه پنداشتند چیزی به غرق شدن آن نمانده است.
بخوانید -
۱ مرداد
قصههای ازوپ: زیادهطلب || زیادهخواهی، موجب تباهی ثروت میشود
هِرمِس به عابدی پرهیزگار غازی که تخم طلا میگذاشت، داد؛ اما مرد، شکیبایی نداشت و نمیتوانست منتظر ثروتی که آرامآرام رویهم انباشته میشد، بماند.
بخوانید