هری پاتر، پسربچهی بسیار عجیبی بود. از یکسو از تعطیلات متنفر بود و از سوی دیگر دوست داشت، تکالیف مدرسهاش را انجام دهد؛ اما او به خاطر اینکه خاله و شوهرخالهاش از جادوگری نفرت داشتند، ناچار بود مخفیانه در نیمههای شب تکالیفش را انجام دهد.
بخوانیدTimeLine Layout
مهر, ۱۴۰۰
-
۱۳ مهر
زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام برای کودکان و نوجوانان
با تولد امام حسن علیهالسلام، وعدۀ خداوند در سوره کوثر آشکار گردید و آنان که پیامبر را بدون نسل میخواندند دریافتند که اشتباه کردهاند. با ولادت امام حسن علیهالسلام ولایت و امامت شکل تازهای به خود گرفت و سلسلۀ امامت بهوسیلۀ ولایت امام حسن علیهالسلام ادامه پیدا کرد.
بخوانید -
۱۲ مهر
قصه صوتی کودکانه بهترین نان برای مهربانترین حیوان
روزی از روزها نانوای مهربانی گِرده نانی پخت که بسیار بزرگ و خوشبو و برشته بود. نانوا نان خوشمزه را برداشت و با خود به جنگل برد و در راه فکر کرد: «این نان را به مهربانترین حیوان جنگل می دهم.» هنوز چند قدمی برنداشته بود که به سمور کوچکی برخورد.
بخوانید -
۱۲ مهر
قصه صوتی کودکانه فیل کوچولو دماغت کو؟
یه فیل کوچولو داشت توی جنگل قدم می زد که رسید به یه درخت خشک بزرگ. فیل کوچولو از خودش پرسید: من می تونم این درخت رو از ریشه دربیارم؟ بله که می تونم. من یه فیلم!
بخوانید -
۱۱ مهر
قصه کودکانه پینگو دیر به رختخواب میرود
آن شب پدر پینگو بیرون رفته بود. درحالیکه بچهها با خوشحالی با یکدیگر، بازی میکردند، مادر از اوقات فراغتش لذت میبرد. ولی طولی نکشید که پینگو و پینگا با یکدیگر دعوا کردند.
بخوانید -
۱۱ مهر
قصه کودکانه تام و جری در تمیز کردن خانه || ماجراهای موش و گربه
تام و جری مانند همیشه مشغول دنبال کردن هم بودند. آنها سروصدای زیادی به راه انداخته بودند. در همین حال خانم خانه بهآرامی آشپزخانه را تمیز میکرد و سرگرم برق انداختن کف آنجا بود.
بخوانید -
۱۱ مهر
قصه کودکانه تام و جری در ساحل دریا || ماجراهای موش و گربه
تام یک گربۀ خاکستریِ خانگی است. او به شیطنت معروف است. جری، موش قهوهای، لحظهای از دست او راحت نیست. البته گاهی جری چنان تام را اذیت میکند که گربۀ خاکستری چارهای جز تنبیه موش قهوهای ندارد.
بخوانید -
۱۱ مهر
قصه کودکانه تام و جری مریض میشوند || ماجراهای موش و گربه
قصۀ گربه خاکستری و موش قهوهای از آنجا شروع میشود که یک روز مثل همیشه تام داشت از زور بیشترش استفاده میکرد و مشغول اذیت کردن جِری بود.
بخوانید -
۱۰ مهر
قصه کودکانه هدیهای برای ملکه || زندگی یک حشره
آن روز، سالروز تولد ملکه آتا بود. قصه کودکانه: همۀ مورچهها جشن بزرگی گرفته بودند. ملکه هم با خوشحالی نشسته بود و مورچهها هرکدام هدیهشان را با گفتن تبریک به او تقدیم میکردند. اما فیلیک در فکر بود.
بخوانید -
۱۰ مهر
قصه کودکانه عصر یخبندان || نجات بچهی انسان
سالیان سال پیش، هنگامیکه ماموتهای پشمالو و ببرهای دندان خنجری بر روی کرهی زمین زندگی میکردند، سرمای شدیدی همهجا را فراگرفت. در آن روزهای سرد و وحشتناک، سنجابی، تنها بلوطش را محکم در آغوش گرفته و مراقب آن بود؛ زیرا غذا یافت نمیشد.
بخوانید