آوردهاند که در زمان قدیم در سرزمینی دور، حاکمی بود که عادل و مهربان بود، اما سختگیر و دقیق. آنچنان سختگیر بود که اگر خلافِ کوچکی از اطرافیانش سر میزد، بیهیچ چشمپوشی، تنبیهش میکرد و زندانی.
بخوانیدTimeLine Layout
بهمن, ۱۴۰۲
-
۶ بهمن
حکایات گلستان: غلام دریا ندیده / قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
آوردهاند که در زمان قدیم، پادشاهی تصمیم گرفت به سرزمینی دیگر سفر کند. وسایل سفر را مهیا کرد و یکی از غلامانِ نزدیک خود را نیز با خود به همراه برد، آنها به کشتی نشستند و سفر را آغاز کردند.
بخوانید -
۶ بهمن
حکایات گلستان: لیلی و مجنون / چشم ها را باید شست
آوردهاند که در زمان قدیم، یکی از حاکمان عرب، داستان عشق مجنون را شنید و به حیرت افتاد و انگشتِ تعجب به دندان گَزید. به او گفتند که مجنون از عشق لیلی به کوه و بیابان پناه برده و با گوزنها و آهوها و پرندهها و چرندهها و خزندهها زندگی میکند
بخوانید -
۴ بهمن
قصه صوتی کودکانه: فوتبالیست کوچولو + متن فارسی قصه / مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست / قصهگو: خاله مریم نشیبا 59#
یه ماری بود، بله، یک ماری بود به اسم «نیش نیشک» که چهارتا دوست خیلی خوب و صمیمی داشت. اسمهای دوستهاش رو براتون بگم: خرگوشک، سنجاب چه، بچه فیل و زرافه کوچولو.
بخوانید -
۳ بهمن
قصه صوتی کودکانه: گردندراز و شغل تازهاش + متن فارسی قصه / هر کسی را بهر کاری ساختند / قصهگو: خاله مریم نشیبا 58#
توی یک جنگل بزرگ و سرسبز و قشنگ، یه زرافه خوش قد و بالا زندگی میکرد به اسم گردندراز. بچهها، گردندراز هر وقت میخواست تو جنگل برای خودش راه بره و قدم بزنه، گردن بلندش لای شاخههای درخت گیر میکرد و براش دردسر به وجود میآورد
بخوانید -
۲ بهمن
قصه صوتی دخترانه: سه تا دوست خوب + متن فارسی قصه / خوب درس بخوانیم تا موفق شویم / قصهگو: خاله مریم نشیبا 57#
پریسا و مریم و نرگس، سه تا دوست بودن. سه تا دوست خوب و صمیمی که کلاس اول و دوم را باهم گذرونده بودن. ولی خب، این میان پریسا نسبت به مریم و نرگس یککم زبر و زرنگتر و درسخون تر بود
بخوانید -
۱ بهمن
حکایات گلستان: مؤذن زشت آواز / اذان گو باید خوش صدا باشد
آوردهاند که در زمان قدیم مؤذن زشت آوازی بود که علاقهی فراوانی به اذان گفتن داشت. هرروز به مسجد میرفت و با صدای زشت و گوشخراشش اذان میگفت.
بخوانید -
۱ بهمن
حکایات گلستان: عاقبت گرگ زاده / ذات خراب، اصلاح پذیر نیست
آوردهاند که در زمان قدیم طایفهای از دزدان و راهزنان در کوهستان در غاری زندگی میکردند. این راهزنان روزها راه را بر کاروانها میبستند و کاروانیان را غارت میکردند
بخوانید
دی, ۱۴۰۲
-
۲۹ دی
حکایات گلستان: ملکزادهی کوتاهقد / بزرگی به عقل است نه به قد و قامت
آوردهاند که در زمان قدیم ملکی بود که چهار پسر داشت و یک دختر. یکی از پسرانش کوتاهقد بود و لاغر و زشتروی. برادرانش اما هر سه خوبروی بودند و دلاور و بلندبالا، پدر همواره به آن سه پسر روی خوش نشان میداد و به آنان میبالید
بخوانید -
۲۹ دی
حکایات گلستان: اسیری که دشنام داد / دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است
آوردهاند که در زمان قدیم پادشاهی دو وزیر داشت. یکی مهربان و پاکدل، دیگری بدزبان و حسود و بدکردار. وزیر حسود و بدزبان چشم دیدن وزیر مهربان و پاکدل را نداشت و هرروز که میگذشت نهال کینهاش را بیشازپیش در دلش میکاشت.
بخوانید