هوا سرد است و دمای هوای بیرون خانه ۷ درجه زیر صفر است. بچهها همه با خوشحالی از خانههایشان بیرون آمدهاند. آنها لباس گرم پوشیدهاند و به زمین اسکی آمدهاند تا بازی کنند.
بخوانیدTimeLine Layout
بهمن, ۱۴۰۳
-
۸ بهمن
قصه کودکانه: سفر به یک جای بهتر / به دنبال پرندههای مهاجر
بعضی از پرندهها با رسیدن فصل سرما مهاجرت میکنند و به جایی میروند که هوا گرمتر باشد.
بخوانید -
۸ بهمن
قصه کودکانه: دوستی روباه و لکلک / کبوتر با کبوتر، باز با باز
آقای روباه یک همسایهی جدید پیدا کرده بود و آنهم خانم لکلک بود که تازه به محلهی آنها آمده بود.
بخوانید -
۵ بهمن
نشر الکترونیکی رمان و چالشهای نویسندگان جوان
چالشهای نویسندگان جوان و راهحلها در حوزه نشر الکترونیکی رمان مقدمه نشر الکترونیکی، بهویژه در حوزه داستان و رمان، امکانی بینظیر برای نویسندگان جوان فراهم کرده است تا بدون نیاز به چاپ فیزیکی، آثار خود را به مخاطبان گسترده معرفی کنند؛ اما این حوزه همچنان با چالشهای متعددی برای نویسندگان …
بخوانید -
۳ بهمن
پلات پیج: سایت انتشار انلاین داستان و رمان افتتاح شد.
یکی از آرزوهای من، راهاندازی یک سایت کاربرمحور در حوزه انتشار داستان و رمان نویسندگان جوان بوده و هست.
بخوانید
دی, ۱۴۰۳
-
۲۷ دی
داستان کودکانه: آبه، سگ خدمترسان / استفاده از سگ کمکی برای کمک به کمتوانان
سلام! من آبه هستم: یه سگ خدمترسان! بهم «سگ کمکی» هم میگن. 🐾 وقتی یه تولهسگ کوچولو بودم، صاحبم بهم گفت که قراره سگ خدمترسان بشم و به کسی که نمیتونه ببینه کمک کنم.
بخوانید -
۲۶ دی
قصه شب: جعبههای کفش / با وسایل دورریختنی کاردستی درست کنید
دیوید و برادرش دَنی کفش نو خریدهاند، چون کفشهای قبلیشان کهنه و پاره شده است. آنها کفشهای نو را پوشیدهاند. کفشهایشان واقعاً قشنگ است.
بخوانید -
۲۶ دی
قصه شب: یک دوست جدید / در کارهای خوب نفر اول باشیم
آقای معلم وارد کلاس شد و به بچهها گفت: «بچهها، دوست جدیدتان الیور را به شما معرفی میکنم. او از یک مدرسهی دیگر به اینجا آمده و از این به بعد همکلاسی شما است.»
بخوانید -
۲۶ دی
قصه شب: آیا زندگی متوقف میشود؟! / یک سؤال ساده
زمستان کمکم از راه میرسد و دشت و صحرا ساکت و آرام میشود. همهی حیوانها تلاش میکنند که برای زمستان غذا ذخیره کنند
بخوانید -
۲۶ دی
قصه شب: رز قرمز و سفیدبرفی / پاداش کمک به خرس بیچاره
در کلبهای کوچک، در وسط جنگل، دو خواهر زیبا و مهربان با مادرشان زندگی میکردند. اسم یکی از آنها که موهای سیاه و پوستی سبزه داشت، رز بود و دیگری که موهای بور و پوستی سفید داشت، سفیدبرفی.
بخوانید