Masonry Layout

قصه کودکانه: دو بز لجباز / آخر و عاقبت لجبازی

قصه کودکانه: دو بز لجباز / آخر و عاقبت لجبازی 3

دو بز لج‌باز در کوهستانی زندگی می‌کردند. بزها خیلی باهم لج‌بازی می‌کردند. هر وقت به هم می‌رسیدند، هیچ‌کدام حاضر نمی‌شد راه را برای دیگری باز کند و باهم می‌جنگیدند.

بخوانید

داستان عامیانه: سیندرلای روسی / واسیلیسای زیبا

داستان عامیانه روسی سیندرلای روسی واسیلیسای زیبا (17)

سال‌ها پیش، تاجر ثروتمندی با همسر و تنها دخترش زندگی می‌کرد. اسم دختر، واسیلیسا بود. واسیلیسا هنوز بچه بود که مادرش سخت بیمار شد. یک روز، مادرش او را صدا کرد و گفت: «گوش کن، دخترم. من دارم می‌میرم، فرصت زیادی ندارم. این عروسک کوچک را بگیر و همیشه با خود داشته باش.

بخوانید