۔ تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت میکنند. - گلها به کندوی عسل شبیخون زدند.
بخوانیدMasonry Layout
شوخی با واژهها / مجموعه کاریکلماتورهای پرویز شاپور / 1
مجموعه کاریکلماتورهای پرویز شاپور
بخوانیدقصهی شاخه درخت فندق / قصهها و داستانهای برادران گریم
وقتی مسیح هنوز کودک بود و در گهواره به خواب رفته بود، مادرش به گهواره او سر زد و با خوشحالی گفت: - خوابیدهای فرزندم؟
بخوانیدقصهی عروسی آسمانی / قصهها و داستانهای برادران گریم
پسرکی روستایی در کلیسا از کشیش شنیده بود که هر کس دوست دارد به بهشت برود باید همیشه در راه راست قدم بردارد.
بخوانیدقصهی لیوان کوچک مریم عَذرا / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، روزی یک گاری که بار سنگینی از نوشیدنی حمل میکرد در چالهای افتاد.
بخوانیدقصهی غذای خدا / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، دو تا خواهر بودند که یکی از آنها فرزندی نداشت و بسیار ثروتمند بود.
بخوانیدقصهی دوازده حواری / قصهها و داستانهای برادران گریم
سیصد سال قبل از تولد حضرت مسیح، زنی بود که دوازده پسر داشت. او چنان فقیر و تنگدست بود که ...
بخوانیدقصهی گل رز / قصهها و داستانهای برادران گریم
زن فقیری بود که دو فرزند داشت، پسر کوچکتر هرروز به جنگل میرفت و هیزم جمع میکرد.
بخوانیدقصهی بیوه پیر / قصهها و داستانهای برادران گریم
در یک شهر بزرگ بیوهای پیر زندگی میکرد. او هر شب تنها در اتاقش مینشست
بخوانیدقصهی سه شاخه سبز / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، زاهدی گوشهنشین بود که در کوهپایهای نزدیک جنگل زندگی میکرد.
بخوانید