روزی محمّد بن عثمان، دوّمین نائب امام علیه السلام مرا به نزد خود فرا خواند، وی چند تکه پارچهای که نوشته شده بوده ...
بخوانیدMasonry Layout
داستانهای امام زمان (عج): آشنا به زبان!
زینب، همسر محمّد بن عبدیل آبی - که اهل آبه بود - سیصد دینار سهم امام علیه السلام داشت.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): نگران نباش!
اموال زیادی متعلق به امام زمان علیه السلام که بیشتر پارچه بودند، نزد من بود.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): نامهای از امام حسن عسکری علیه السلام
روزی ابو طاهر بلالی نامهای از امام حسنعسکری علیه السلام را که در ضمن آن جانشین خویش را معرفی نموده بودند، به من داده و گفت: این در خانه تو امانت باشد.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): مطلب بدون پاسخ!
ابراهیم بن محمّد بن فرج زُخجی نامهای به حضور حضرت علیه السلام نوشته و مطالبی از حضرت علیه السلام درخواست نموده بود؛
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): این راز را حفظ کن!
روزی ابو جعفر [محمّد بن عثمان وکیل حضرت علیه السلام نزد من آمد و مرا به «عباسیه» بُرد،
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): در مورد آن زن سکوت کن!
کنیزی داشتم که مدت نسبتاً زیادی از او دوری نموده بودم. روزی به من گفت: اگر طلاقم دادهای بگو؟
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): تبرّکی از مولا!
ابوجعفر[مروزی هزار دینار سهم امام علیه السلام فرستاه بود تا آن را به ناحیه مقدسه حضرت حجّت علیه السلام تحویل دهم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): موقع دریافت حقوق!
از شخصی از اهالی واسط طلبی داشتم. مطّلع شدم که وفات کرده است.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): گُل بنفشه
هر سال نیمه شعبان، برای زیارت ابا عبداللّهالحسین علیه السلام به کربلا مشرّف میشدم.
بخوانید