لورل لاغره و هاردی چاقه برای تفریح به کنار دریا رفته بودند که به یک صندوق چوبی برخوردند. اولش فکر کردند یک گنج توی صندوق است اما بعد حسابی غافلگیر شدند...
بخوانیدMasonry Layout
داستان مصور طنز برای کودکان: لورل و هاردی و تمرین ورزش یوگا
«اِستان لورل» لاغراندام هوس کرده بود یوگا تمرین کند. برای همین از یک کتاب آموزش یوگا کمک گرفت و هاردی بیچاره را حسابی توی دردسر انداخت...
بخوانیدقصه مصور کودکانه: هایدی دختر آلپ
هایدی در کوههای آلپ، با پیتر و بزغالهها بازی می کرد و شاد و خوشحال بود. یک روز عمه دِتی آمد تا او را به فرانکفورت ببرد. کلارا، منتظرش بود. اما هایدی غمگین بود. دلش برای کوههای آلپ و پیتر تنگ میشد...
بخوانیدداستان مصور طنز کودکانه: لورل و هاردی و سگ ناقلا
«اِستان» یعنی همان «اِستن لورل» لاغراندام احساس تنهایی میکرد. برای همین رفت و یک توله سگ ناقلا به نام پشمالو خرید. اما هاردی چاق اصلاً از سگ خوشش نمیآمد...
بخوانیدقصه مصور کودکانه: لکلک و روباه || عاقبت حیلهگری و بدجنسی
در روزگاران قدیم در جنگلی که سبز و خرم و پر از گل و گیاه بود، انواع و اقسام جانوران وحشی و پرندگان کوچک و بزرگی در آن زندگی میکردند
بخوانیدقصه مصور کودکانه و آموزنده: لاکپشت بلندپرواز
در روزگاران بسیار قدیم در کنار بیشهای سبز و خرم، لاکپشتی زندگی میکرد که در تمام اوقات، افکار پوچ و واهی در سر میپروراند.
بخوانیدقصه مصور آموزنده برای کودکان: لاکپشت فداکار
وقتیکه لاکپشت کوچولو از تخم بیرون آمد، مادرش آنجا بود. مادر، اسم او را «سنگی» گذاشت.
بخوانیدداستان مصور کودکان: تام سایر و دزدان گنج
تام سایر پسربچه یتیمی بود که در خانه عمة فقیرش «پولی» زندگی میکرد؛ اما نگهداری از او کار سادهای نبود.
بخوانیدقصه مصور کودکانه: ماجراهای تام سایر و هاکلبری فین
تام سایر کودکی شیطان و بلا بود که در دهکدهای کنار رودخانه «می سی سی پی» با عمه پولی و برادرش سید و دخترعمهاش ماری زندگی میکرد.
بخوانیدقصه مصور کودکانه: ملکه برفی، شاهزاده خانم یخها
یکی بود یکی نبود، روزی شیطان آینهای جادوئی ساخت که همهچیز را زشت نشان میداد. او هرروز با آینهاش بازی میکرد.
بخوانید