Masonry Layout

داستان کودکانه: خانه‌ای به بزرگیِ یک سیب || لگو در جستجوی خانه

داستان-کودکانه-خانه‌ای-به-بزرگیِ-یک-سیب

داستان کودکانه: هرچه ابرها بیشتر در آسمان جابه‌جا می‌شدند، لگو بیشتر می‌ترسید. لگو، کرم کوچکی بود که روی یک برگ زندگی می‌کرد. اگر هوا روشن و آفتابی بود، برگ جای بدی برای زندگی کردن او نبود، حتی گاهی می‌توانست غذای خوشمزه‌ای هم برای او باشد؛

بخوانید

داستان کودکانه: غازی که تخم طلا می‌گذاشت || افسانه‌ای از ازوپ

داستان-کودکانه-غازی-که-تخم-طلا-می‌گذاشت

داستان آموزنده: روزی بود، روزگاری بود. در دهکده‌ای، در کنار دریا، زن و شوهر پیری زندگی می‌کردند. آن‌ها مثل بیشتر دهقانانِ روزگار، فقیر و بینوا بودند. رنج و درد سالیان دراز از چهره غمگین و چروکیده آن‌ها پیدا بود.

بخوانید

داستان علمی تخیلی کودکان: سفرهای علمی || سفر به عمق اقیانوس

سفرهای-علمی-به-عمق-اقیانوس

آن روز قرار بود کلاس ما به گردش علمی برود. یک گردش علمی همراه با خانم فریزل که ... همیشه برای ما تجربه‌ای جالب است. قرار بود به کنار دریا برویم. خانم فریزل از ما خواسته بود در گروه‌های دونفری باهم کار کنیم

بخوانید