Masonry Layout

کتاب داستان نوجوانه: آتش و دریا || من پاسدار میهنم هستم!

کتاب داستان نوجوانه: آتش و دریا || من پاسدار میهنم هستم! 1

سانگ‌هی با پدر و مادرش در دهکدۀ زیبایی در کنار دریا زندگی می‌کردند. یک روز پدر سانگ‌هی به او گفت: «سانگ‌هی، می‌دانی ما در یک دهکدۀ مهم زندگی می‌کنیم؟» سانگ‌هی نگاهی به اطراف انداخت. چند کلبۀ چوبی، تعدادی گاو و مرغ و خروس و چندتایی هم سگ دیده می‌شدند.

بخوانید

داستان نوجوانه: آسیابان و دختر دریا || داستان عشق و وفاداری

کتاب داستان نوجوانه آسیابان و دخترش (1)

در گذشته‌های دور، خیلی دور، در دهکده‌ای دورافتاده، آسیابانی زندگی می‌کرد. او کنار رودخانه‌ای که به دریاچه‌ی بزرگی می‌ریخت، یک آسیاب آبی ساخته بود. زن مهربان، وفادار و جوانی داشت. کاروکاسبی و آسیابش روبه‌راه بود.

بخوانید

کتاب داستان نوجوانه: عبدالله زمینی و عبدالله دریایی || سفر به اعماق دریا

کتاب داستان نوجوانه عبدالله زمینی و عبدالله دریایی (22)

در روزگار قدیم، ماهیگیری به نام عبدالله با زن و فرزند خود در نزدیک دریا زندگی می‌کرد. عبدالله آن‌چنان فقیر بود که غالباً خود و همسر و نه بچه‌اش گرسنگی می‌کشیدند. زمانی که داستان ما شروع می‌شود، مدت‌ها بود که عبدالله حتی یک ماهی هم صید نکرده بود.

بخوانید

من و بازتولید محتوا: ماجراهای وروجک و …

یادداشت-های بی تعارف-مدیر-سایت-قصه-و-داستان-کودکانه-ایپابفا--

از دیروز مشغول بازتولید مجموعه داستان‌های «وروجک» بودم. کل عملیات بازتولید این مجموعه چالش‌برانگیز بود. متن داستان دو ستونی بود و استخراج متن (او سی آر) آن نیازمند مهارت‌های خاصی بود. دشوارتر از آن، بازتولید تصاویر در محیط فتوشاپ بود

بخوانید

داستان کودکانه: وروجک قایق‌سواری می‌کند || دخالت بی‌جا، درست نیست!

کتاب داستان کودکانه وروجک قایق‌سواری می‌کند (37)

وروجک و استاد نجار بعد از مدت‌ها به تعطیلات رفته بودند. استاد نجار فقط روی نیمکت می‌نشست و کتاب می‌خواند. وروجک هم با مرغ و خروس‌ها بازی می‌کرد...وروجک خیلی دلش می‌خواست توی برکه قایق‌سواری کند. تمام پدربزرگ‌های وروجک دریانورد بودند...

بخوانید

داستان کودکانه: وروجک به قصر می‌رود || هیچ جا مثل خانه نمی‌شود.

کاور کتاب داستان کودکانه وروجک به قصر می‌رود

اِدِر نجار ماهری بود و برای وروجک تاب قشنگی درست کرده بود. وروجک ساعت‌ها روی تاب می‌ایستاد و با لذت تاب می‌خورد و در این مدت استاد نجار از قصر شاهزاده خانم صحبت می‌کرد. چند سالی بود که شاهزاده خانمی در نزدیکی استاد نجار زندگی می‌کرد.

بخوانید

کتاب داستان کودکانه: وروجک به باغ‌وحش می‌رود || ماجراهای وروجک

کتاب داستان کودکانه: وروجک به باغ‌وحش می‌رود || ماجراهای وروجک 2

استاد نجار از مدت‌ها قبل به وروجک قول داده بود او را به باغ‌وحش ببرد. ولی هر بار موقعش می‌رسید می‌گفت بعداً می‌رویم. چون می‌ترسید که وروجک با دیدن آن‌همه حیوان بازهم خرابکاری کند. وروجک می‌گفت: «من خرابکاری نمی‌کنم. فقط دلم می‌خواهد زرافه‌ها، شیرها و ببرها را ببینم.

بخوانید