همهجا پر از برف بود. در یک مزرعه، یک مترسک و یک آدمبرفی کنار هم نشسته بودند. آدمبرفی یک کلاه و شالگردن قرمز، یک جفت دست بلند چوبی، دوتا چشم سیاه زغالی، یک بینی هویجی و سه تا دگمهی فندقی داشت. مترسک هم لباسهایی کهنه به تن داشت.
بخوانیدMasonry Layout
داستان انگیزشی کودکان ناتوان: تیبی تلاش میکند! || معلولیت و تلاش
این پرنده که میبینید، «تیبی» پرستوی داستان ماست که روی درخت زندگی میکند. بیشتر پرستوهایی که روی درختها زندگی میکنند، هم خیلی سریع و هم خیلی بالا پرواز میکنند.
بخوانیدداستان انگیزشی کودکانه: تسلیم نشو! تلاش کن! || آموزش نام وسایل
گربهی مادر به بچهاش گفت: تمام وسایل تو روی زمین پخش شده است. کتابهایت را پیدا کن و آنها را داخل کیفت بگذار. اگر این کار را انجام بدهی، من یک ماهی به تو جایزه میدهم.
بخوانیدداستان آموزنده کودکان: سطل آشغال فضایی || شهر ما، خانۀ ما
روی کره زمین به این بزرگی، یک شهر کوچک بود که مثل همهی شهرها همهچیز داشت: خیابانهای شلوغ و پر از ماشین، مغازههای فراوان، پارک و شهربازی برای بچهها و یک عالمه آدم.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: زیبو زنبور پرتلاش
بچهها! زنبورهای عسل بهطور دستهجمعی در کندو زندگی میکنند. زنبورهای عسل سه دسته هستند: ۱- ملکه ۲- زنبورهای کارگر ۳-زنبورهای نر ملکه بزرگترین زنبور کندو است و عمر او ۵ تا ۶ سال است. زنبورهای کارگر کارشان رساندن غذا و نگهبانی از کندوست. زنبورهای نر هم تنبلترین زنبورها هستند.
بخوانیدکسب درآمد با نویسندگی: چطور با نوشتن، درآمدزایی کنم؟
تاحالا شده فکر کنی داستانها و رمانهایی رو که نوشتی یا ترجمه کردی رو در یک سایت درامدزا منتشر کنی و کسب درآمد کنی؟ طرح «نویسنده» قاراه به تو کمک کنه!
بخوانیدراه اندازی کسب و کار درآمدزا برای حمایت از نویسندگان جوان
در نظر دارم یک طرح درآمدزا برای حمایت از نویسندگان جوان ارائه کنم. در این طرح، نویسندگان می توانند آثار خود را در سایت منتشر کنند و بسته به استقبال و حمایت خوانندگان، از محل آثار خود کسب درآمد کنند.
بخوانیدداستان کودکانه: شازده کوچولو و پری دریایی || محیطزیست را پاس بداریم!
در کهکشان راه شیری کرهی کوچکی قرار داشت که بیشتر خاکش را دریاچهی کوچکی پوشانده بود. در این کُره، ۳۳۰ خانواده سکونت داشتند. چشمهی کوچکی آب موردنیاز مردم کُره را تأمین میکرد و آب
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: صیاد و غول دریا || داستانی از هزارویکشب
در یکی از روستاهای دورافتاده، مرد ماهیگیری به همراه همسر و تنها فرزندش زندگی میکرد. او روزها به کنار دریا میرفت و سه بار تور در آب میانداخت. ماهیگیر از اولین روزی که تور انداختن را آموخته بود، با خود عهد کرده بود، در هرروز فقط سه بار تور در آب بیندازد.
بخوانیدداستان علمی تخیلی نوجوانان: سفرهای علمی || اژدهای دریاچه واکِر
جمعۀ گذشته، همۀ ما در خانههایمان بودیم و برنامۀ تلویزیونی «در صورت شما» را میدیدیم. «در صورت شما» برنامۀ تلویزیونی واقعاً جالبی است که همۀ بچههای کلاس ما آن را تماشا میکنند. ناگهان مجری برنامه اعلام کرد در دریاچه واکِر، اژدهایی زندگی میکند.
بخوانید