Masonry Layout

شعر کودکانه: گل پری || تامبلینا، دختر بندانگشتی

کتاب شعر کودکانه گل پری تامبلینا دختر بندانگشتی (13)

تو دورترین شهر زمین، یه سرزمین، یه جای سبز و پردرخت، یک زن خوب و مهربون تنهایی زندگی می‌کرد، نه همسری، نه بچه‌ای، هیچ‌کسو تو دنیا نداشت شب که می‌شد، ماه می‌اومد تو آسمون، تنهایی سر رو بالش خودش می‌ذاشت.

بخوانید

قصه کودکانه: عبدالله و بز کوهی || به یکدیگر کمک کنیم.

کتاب قصه کودکانه عبدالله و بز کوهی (8)

یکی بود یکی نبود. در یکی از روستاهای کشور افغانستان، سه برادر باهم زندگی می‌کردند. عبدالله برادر بزرگ‌تر، ده سال داشت، عبدالکریم شش‌ساله بود. نام برادر کوچک عبدالغفور بود و پنج سال بیشتر نداشت. پدر و مادر این سه برادر در اثر جنگ، پیش خدا رفته بودند.

بخوانید

داستان آموزنده: سرزمین هفت قلعه || توانایی‌های خود را بشناسیم

کتاب داستان آموزنده سرزمین هفت قلعه (11)

روزی از روزها خدای بزرگ و مهربان تصمیم گرفت در کنار سرزمین‌های زیبا یک سرزمین زیبای دیگر خلق کند، سرزمینی که سرشار از عشق و محبت، مهر و زیبایی، شهامت و شجاعت، عقل و دانش، تعهد و تعادل باشد. در این سرزمین زیبا همه‌چیز در تعادل بود؛ نام این سرزمین، «هفت قلعه» بود.

بخوانید

قصه کودکانه: خرگوش بازیگوش || در تابستان به فکر زمستان باش!

قصه کودکانه: خرگوش بازیگوش || در تابستان به فکر زمستان باش! 1

آفتاب که به جنگل تابید، برف‌ها نرم شدند. خرگوش بازیگوش، از خواب زمستانی بیدار شد. زمستان تمام شده بود. بهار آمده بود. خرگوش بازیگوش از لانه‌اش بیرون آمد. گرمای خورشید را که حس کرد، با شادی فریاد زد: «دوباره بهار... دوباره بهار... من فکر می‌کردم، دیگر بهار برنمی‌گردد.»

بخوانید

قصه کودکانه: عنکبوت کوچولوی پُرکار || برای جامعه سودمند باشیم

قصه-کودکانه-عنکبوت-کوچولوی-پُرکار

توی یک مزرعه بزرگ، بین حیوانات مختلفی که در هر گوشه زندگی می‌کردند عنکبوت کوچولویی هم لابه‌لای شاخه‌های یک درخت زندگی می‌کرد. عنکبوت کوچولو از صبح تا شب ساکت و بی‌سروصدا تار می‌تنید و تار می‌تنید.

بخوانید

قصه کودکانه یک خانۀ بزرگ اندازۀ یک جنگل || جشن تولد قورباغه

قصه-کودکانه-یک-خانۀ-بزرگ-اندازۀ-یک-جنگل

یکی بود یکی نبود. در برکه‌ای کوچولو و قشنگ، قورباغۀ سبز مهربانی زندگی می‌کرد. خانۀ قورباغه کوچولو روی یک برگ بزرگ نیلوفر، درست وسط برکه بود. برای همین هم خیلی از حیوانات جنگل نمی‌توانستند به خانۀ قورباغه کوچولو بروند و مهمانش بشوند.

بخوانید