شکارچیها که مسلح به نیزههای بلند و تیز بودند، آرام نزدیک میشدند. مادهشیر داشت بچههایش را شیر میداد و در ضمن، مراتب کمترین صدا و کوچکترین حرکت در اطرافش بود.
بخوانیدClassic Layout
قصه های داوینچی: درخت هلو | خودت را با دیگران مقایسه نکن!
درخت هلو که کنار درخت گردو بود با حسد بسیار به شاخههای پر از گردوی همسایهاش نگاهی کرد و با خود گفت: - چرا این درخت اینهمه میوه دارد و من به فراوانی او میوه ندارم؟
بخوانیدقصه های داوینچی: سهره | اگر خوبی بلد نیستی، دستکم بدی هم نکن
وقتی باز به لانهاش بازگشت، در کنار لانهاش به چند جوجه سِهره برخورد. سه چهارتا از جوجهها آنقدر کوچک بودند که هنوز پر درنیاورده بودند و میلرزیدند.
بخوانیدقصه های داوینچی: عنکبوتی در سوراخ کلید / عاقبت خیالبافی بی هدف
مرگ عنکبوتهای شهر هم مثل مردن عنکبوتهای صحرا است. حالا ببینیم چطوری: روزی، یکی از آنها که در خانهای زندگی میکرد، فکر جالبی به سرش زد.
بخوانیدقصه های داوینچی: روباه و زاغ / روباه حیلهگر همیشه حیلهگر است
روباه گرسنهای تمام جنگل را به دنبال شکار زیر پا گذاشته بود. از زیر درختی رد شد که از میان شاخههای آن صدای قارقار زاغها میآمد.
بخوانیدقصه های داوینچی: برف | افتادگی آموز اگر طالب فیضی ، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
روزگاری، کمی برف از نوک صخرهای آویزان بود و صخره هم درست روی قلهی کوه بسیار بلندی قرار داشت. برف حواسش را خوب جمع کرد و شروع کرد به فکر کردن
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه پرهیز از تنهایی
در آن بالابالاهای یکی از کوههای استرالیا، بر روی صخرهی بزرگی یک کانگوروی پیر زندگی میکرد. این کانگوروی دُم جنبان از نوع کانگوروهای بزرگی کوهستانی بود که در لهجهی محلی بومیان استرالیا «والارو» نامیده میشود.
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه رنگینکمان و بچههای نافرمان
در آن دور دورها نزدیک به غروبگاه خورشید و در وسط آبهای آبی دریا اژدهای بسیار بزرگی زندگی میکرد که هنوز هم زنده است. فلسهای رنگارنگ و درخشندهای دارد که هر وقت پشت خود را خم کند و آفتاب بر آن بتابد رنگهای قشنگ این فلسها در آسمان منعکس میشود
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه مسکن ماهیخوار
یک روز یک ماهیخوار استرالیائی تصمیم گرفت که از گودال آب نزدیک کپرگاه خود ماهی بگیرد. مقداری پوست تلخ درختان را از جنگل نزدیک جمعآوری کرد و آنها را در آب گودال گذاشت؛ زیرا میدانست که تلخی آنها ماهیها را مسموم میکند
بخوانیدافسانه هایی از بومیان استرالیا: افسانه سیل بزرگ
در زمانهای قدیم، بسیار قدیم، خشکسالی عجیبی درروی زمین پدیدار شد. آنچنان خشکسالی که نهتنها یاران درد عشق را فراموش کردند بلکه زندگی تمام حیوانات در معرض خطر جدی قرار گرفت. تمام نهرهای کوچک و رودخانههای بزرگی خشکید
بخوانید