وقتی زمستان از راه میرسد، زندگی برای پرندهها سخت میشود. چون بهسختی میتوانند برای خودشان غذا پیدا کنند و تازه آب هم یخ میبندد. تا حالا فکر کردهاید در زمستان چگونه میشود به پرندهها کمک کرد؟
بخوانیدClassic Layout
قصه صوتی کودکانه: قلب من برای تو و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #57
فهرست قصه های این مجموعه: 1- قلب من برای تو 2- میهمان ناخوانده 3- رنگ رنگین کمان 4- هفت سین 5- یه جور دیگه
بخوانیدارزش داستان کودکان از نظر هوش مصنوعی ChatGPT
چندی پیش دریافتم که یک فناوری جدید در حوزه هوش مصنوعی (AI) با عنوان ChatGPT پا به عرصه گذاشته و استفاده از آن برای عموم مردم رایگان است.
بخوانیدقصههای کودکانهی هانس کریستین اندرسن / بلبل، آدم زنجبیلی، کلاه | جلد 61 کتابهای طلائی
سالها پیش خاقانی بر سرزمین چین فرمانروایی میکرد که زیباترین کاخ دنیا را داشت. تمام کاخ این خاقان از چینی گرانبها ساخته شده بود و آنقدر ظریف و شکننده بود که همیشه یک نفر از آن پاسداری میکرد تا مبادا با کوچکترین بیاحتیاطی بشکند
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: جان مریم و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #56
فهرست قصه های این مجموعه: 1- جان مریم 2- امیر کوچولو 3- برف نو 4- افسانه ای از افغانستان 5- بوی خوش زمستان، بوی گل یخ
بخوانیدقصه کودکانه: هدیه / 30 شهریور روز تولد عروسکم
به چاقالو کوچولو قول داده بودم که برایش جشن تولد بگیرم. یک روز وقتیکه دایی جانم به خانه ما آمد از او پرسیدم: «دایی جان، چه روزی از سربازی برگشتید؟»
بخوانیدقصه کودکانه: باغ سیب / عروسکم را در باغ جا گذاشتم
باغ عمویم، پُر از درختهای سیب بود. آن شب، بعد از خوردن شام، عمویم گفت: «فردا میخواهم سیبها را بچینم!» من پرسیدم: «عمو جان اجازه میدهید که من و دخترعمو هم بیاییم؟» عمویم گفت: «باشد! شما هم بیایید!»
بخوانیدقصه کودکانه: سفر / وای عروسکمو آب برد!
هوا خیلی گرم بود. پدرم تصمیم گرفت که ما را به روستا ببرد تا چند روزی در آنجا بمانیم. عمویم در آن روستا زندگی میکرد. اول نمیخواستم چاقالو کوچولو را با خودم به روستا ببرم، اما دلم برایش سوخت.
بخوانیدقصه کودکانه: سرماخوردگی / عروسکم مریض شده!
چند روز بود که چاقالو کوچولو مریض شده. بود حالش خیلی بد بود. سرما خورده بود. او میگفت تقصیر من است که او سرما خورده است؛ اما من چه تقصیری دارم؟ تقصیر خودش است!
بخوانیدقصه کودکانه: جشن تولد / روز تولد عروسکم
چند روز پیش، جشن تولد عروسک دوستم بود. عروسک دوستم، همه عروسکهای همسایه را برای جشن تولدش دعوت کرده بود. چاقالو کوچولو را هم دعوت کرده بود؛
بخوانید