Classic Layout

قصه-کودکانه-شب-بازی‌-های-زمستانی

قصه کودکانه شب: بازی‌ های زمستانی / مواظب باشید روی برف لیز نخورید

از شب قبل داشت برف می‌بارید و همه‌جا پر از برف بود. بچه‌ها با خوشحالی به مدرسه رفتند. آقای معلم گفت: اگر بچه‌های خوبی باشید می‌توانید بعد از کلاس به حیاط بروید و برف‌بازی کنید.

بخوانید
قصه-کودکانه-شب-جیرجیرک-و-مورچه

قصه کودکانه شب: جیرجیرک و مورچه / از امروز به فکر فردا باش

در جنگلی زیبا و سرسبز یک جیرجیرک و یک مورچه در کنار هم خانه داشتند. آن‌ها همسایه بودند. تابستان که هوا خوب بود و آفتاب روی شاخه‌های درخت‌ها می‌تابید، جیرجیرک روی شاخه‌ها می‌نشست و آواز می‌خواند

بخوانید
قصه‌ منظوم: فوتبالیست‌ های محله / طنز فوتبالی برای بچه ها 1

قصه‌ منظوم: فوتبالیست‌ های محله / طنز فوتبالی برای بچه ها

قصه‌ منظوم __ فوتبالیست‌ های محله __ طنز فوتبالی برای بچه ها گزارشگر: خبر خبر خبردار! خبر به کوچه، بازار دو تیم داریم، دو تیم خوب توپ می‌زنند صبح تا غروب صف زده تیم تپلی برابر تیم قلی تیم قلی راستی که تکنیک داره مربی‌اش یه پالتوی شیک داره تیم …

بخوانید
قصه کودکانه شب فقط یک لبخند کافی است

قصه کودکانه شب: فقط یک لبخند کافی است / کمک به دیگران

پیرزن مهربان، آهسته‌آهسته قدم برمی‌داشت. درست مثل همه‌ی پیرمردها و پیرزن‌های نودساله در محله‌ای که پیرزن زندگی می‌کرد، همه به او مادربزرگ می‌گفتند. پیرزن همیشه لبخند می‌زد و به دیگران سیب می‌داد.

بخوانید