Classic Layout

قصه کودکانه وزوزوها زنبورهای پرتلاش

قصه کودکانه: وزوزوها / چه زنبورهای پرکاری!

آقای کشاورز با عصبانیت توی آشپزخانه‌اش این‌طرف و آن‌طرف رفت پنجره را باز کرد و گفت: «بروید بیرون زنبورهای نادان! می‌خواهید از گل‌های کاشی‌های آشپزخانه‌ی من گرده جمع کنید! بروید دنبال گل‌های واقعی!»

بخوانید
قصه کودکانه هم در خانه، هم در مسافرت

قصه کودکانه: هم در خانه، هم در مسافرت / کلارا برای من فقط یک کاروان نیست

تابستان بود و هوا گرم. تاد و آنا و پدر و مادرشان می‌خواستند به مسافرت بروند. آن‌ها یک کاروان داشتند که اسمش را گذاشته بودند کلارا. کلارا همیشه در مسافرت‌ها همراهشان بود.

بخوانید
مجموعه-قصه-صوتی-پگاه-قصه-حسن-کچل-و-پرهای-سیمرغ

قصه صوتی کودکانه: حسن کچل و پرهای سیمرغ و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصه‌گو #63

فهرست قصه های این مجموعه: 1-حسن کچل و پرهای سیمرغ 2- سیمرغ: داستان تولد زال 3- غول بیچاره 4- قصه ضرب المثل: اگه تو کلاغی، من بچه کلاغم 5- قصه ضرب المثل: اونی که تو از روی می خونی، من از برم.

بخوانید
قصه-کودکانه-موش-کور-در-خانه‌ی-جدید

قصه کودکانه: موش کور در خانه‌ی جدید / در خانه بودن چه قدر خوب است

موش کور کوچولو خانه‌اش را دوست نداشت. خانه‌ی او یک تونل زیرزمینی تاریک و بلند بود. پدر موش کور کوچولو همیشه به او می‌گفت: «ببین پسرم، ما اینجا راحت هستیم و امنیت داریم. موش کورها باید خانه‌شان همین‌طوری باشد.»

بخوانید
قصه کودکانه مرد بارانی و عروسک آفتابی

قصه کودکانه: مرد بارانی و عروسک آفتابی

دختر کوچولویی بود به اسم جین. مادر جین برایش یک اسباب‌بازی جالب خریده بود که به آن خانه‌ی آب‌وهوایی می‌گفتند. این خانه طوری بود که در هوای بارانی، مرد بارانی از توی خانه بیرون می‌آمد و در هوای آفتابی، عروسک آفتابی.

بخوانید