روباهی به نام «فِرِدی» در جنگل وسیعی زندگی میکرد. روزی از روزها «فردی» پشت درخت کهنسالی پنهان شد و با دقت تمام به اطراف نظر انداخت. ناگهان چشمش به قرقاول قشنگی که «پت» نام داشت افتاد که آرامآرام قدم ميزد.
بخوانیدClassic Layout
قصه های برادران گریم: برادر و خواهر / گوزن طلسم شده
یک روز، یک پسر کوچک دست خواهر کوچولویش را در دست گرفت و گفت: «از وقتیکه مادرمان مرده روزگار خوشی نداشتهایم و نامادریمان همیشه ما را کتک میزند؛ و غذای ما هم همیشه یکتکه نان خشک بیشتر نیست!
بخوانیدقصه های برادران گریم: در جستوجوی خوشبختی / هدیه های بی ارزش
روزی بود، روزگاری بود. مردی بود که سه پسر داشت. یک روز این مرد پسرهایش را پیش خود خواند و به پسر بزرگتر یک خروس و به پسر میانی یک داس و به پسر کوچک یک گربه داد و به آنها گفت: «من دیگر پیر شدهام و به مرگم چیزی نمانده و ملک و دارایی هم ندارم که برای شما باقی بگذارم
بخوانیدقصه های برادران گریم: فردریک و کاترین / یک زن و شوهر ساده دل
سالها پیش، مردی بود به نام فردریک که زنی به اسم کاترین داشت. آنها تازه عروسی کرده بودند. یک روز فردریک به کاترین گفت: «من برای کار به کشتزار میروم. وقتیکه برمیگردم خيلي گرسنه خواهم بود. بهتر است یک غذای خوب و یک تنگ آبجو برایم حاضر کنی.»
بخوانیدقصه های برادران گریم: دوازده شاهزاده خانم / سلحشور پیر و راز شاهزاده ها
روزی روزگاری، پادشاهی بود که دوازده دختر داشت. این دوازده دختر روی دوازده تختخواب کوچک میخوابیدند و تمام تختخوابها در یک اتاق بود. شبها، وقتیکه شاهزاده خانمها به اتاقخواب میرفتند پیشخدمتها در اتاق را به رویشان قفل میکردند
بخوانیدقصه های برادران گریم: ملکه زنبور / در جستجوی خوشبختی
روزی بود، روزگاری بود، دو شاهزاده بودند که میخواستند بدانند «خوشبختی» چیست و آدم خوشبخت کیست، ازاینروی از یار و دیار دست شستند و در جستوجوی «خوشبختی» به جهانگردی پرداختند؛
بخوانیدمجموعه قصه های برادران گریم: ملکه زنبور و چند قصه دیگر / جلد 65 مجموعه قصه کتابهای طلائی
مجموعه قصه های برادران گریم ملکه زنبور جلد 65 مجموعه قصه کتابهای طلائی فهرست قصههای این مجموعه: 1- ملکه زنبور 2- دوازده شاهزاده خانم 3- فردریک و کاترین 4- در جستوجوی خوشبختی 5- برادر و خواهر
بخوانیدکتاب قصه کودکانه قدیمی: «سام» گنجشک دکاندار / قصه کسب و کار یک گنجشک
«سام» گنجشک خیلی خسته به نظر میرسید چون آن روز در دکان خودش در لندن تمام روز را کار کرده و بیاندازه خسته شده بود. با خود گفت: «من باید مدتی از اینجا دور شوم.»
بخوانیدکریستف کلمب: داستان پرماجرای کشف قاره ی آمریکا / جلد 64 مجموعه کتابهای طلائی
هیچکس نمیدانست که بین ژاپن و جزیره پورتو سانتو چه واقع شده است؛ و وقتی کریستف کلمب نقشه میکشید و به اقیانوس خیره میشد، هوس میکرد این موضوع را بفهمد. کریستف کلمب میدانست و یا دستکم باور داشت که زمین گرد است.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: شادی و دوای درد و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #62
فهرست قصه های این مجموعه: 1-شادی و دوای درد 2- آن روز معمولی در مدرسه 3- خورشید و باد شمال (روایت تازه) 4- گرگو (افسانه ای از بوشهر) 5- لوبیای سحر آمیز (بازنویسی)
بخوانید