حسنی ما یه بره داشت بره شو خیلی دوست می داشت بره چاق توپولی، زبر و زرنگ و توقولی
بخوانیدClassic Layout
داستان کودکانه آموزنده: احمد و ساعت || آموزش ساعت به کودکان
پدر احمد هر هفته روزهای جمعه صبح زود، به کوه می رفت و درست وقتی که سارا کوچولو داشت صبحانه اش را می خورد برمی گشت. هر جمعه وقتی احمد از مادر می پرسید: «پدر کی برمی گردد؟»، مادر جواب می داد: « ساعت ۹» .
بخوانیدداستان فانتزی قوهای وحشی نوشته هانس کريستين آندرسن
قصه کودک: روزي روزگاري در سرزميني دور، شاه و ملکه اي بودند که يازده پسر و يک دختر داشتند. اين خانواده زندگي خوش و راحتي داشتند. بچه ها در ناز و نعمت زندگي مي کردند. اما روزي رسيد که خوشي و راحتي آنها تمام شد.
بخوانیدداستان بانوی چراغ به دست || فلورانس نایتنگل بانوی پرستار جلد 31 کتابهای طلائی
دریکی از روزهای خوب، کودکی به دنیا چشم گشود که بعدها یکی از مشهورترین زنان جهان شد.در حقیقت یکعمر کار و کوشش او درراه بهبود حال بیماران سبب شد که امروزه به یاد این زن مهربان باشیم .
بخوانیدرمان پرماجرای: جنگل های تاریک آمازون نوشته: ژول ورن – بخش 2 پایان
دراین موقع بحرانی مرگ قاضی ریبرو که جون داکوستا بار امیدواری فراوانی داشت ضربه بسیار مهلکی بشمار میامد. ریبرو قبل از اینکه به مقام قاضی شهر مانو برسد از زمانهای پیش جون داكوستا را میشناخت و زمانی که بماتهام همکاری با دزدان الماس دستگیر شد
بخوانیدرمان پرماجرای: جنگل های تاریک آمازون نوشته: ژول ورن – بخش 1
این حرف را که در بالا میبینید ظاهراً شباهت زیادی به حروف لاتن دارد، اما جملات آن درهم نوشته شده و به هیچ زبانی شباهت ندارد، مردی که این نوشته عجیب و اسرار آمیز را در دست گرفته بود مدتی چشمان خود را بان دوخت
بخوانیدرمان علمی تخیلی «کره» Sphere نوشته مایکل کرایتون بخش 11 – پایان
غرب تونگا به مدتی طولانی، افق خط آبیرنگ و صاف و یکنواختی بود که اقیانوس آرام را از آسمان جدا می کرد. بالگرد نیروی دریایی با فاصله ای اندک از امواج پیش می رفت. با وجود سروصدا و لرزش پره ها، نورمن جانسون خوابیده بود.
بخوانیدرمان علمی تخیلی «کره» Sphere نوشته مایکل کرایتون _ بخش 10
قدرت سایه بت بر روی تختش در آزمایشگاه نشست و به ورقه ای که نورمن به او داده بود نگاه کرد و گفت: «آه، خدای من.» موی ضخیم و مشکی خود را از صورتش کنار زد و پرسید: «چطور ممکنه؟»
بخوانیدرمان علمی تخیلی «کره» Sphere نوشته مایکل کرایتون _ بخش 9
پس از حادثه نورمن به تعدادی چراغ در چشم اندازی عجیب و زاویه دار نگاه می کرد. نشست و، در حالی که احساس درد می کرد، به اطرافش نگریست. او روی کف استوانه «د» نشسته بود. در هوا کمی غبار دیده می شد.
بخوانیدرمان علمی تخیلی «کره» Sphere نوشته مایکل کرایتون _ بخش 8
مذاکرات با بیگانه بارنز گفت: «نورمن، اون طور که یادم میاد این موضوع رو در گزارشت نوشته بودی مگه نه؟ احتمال اینکه موجودی بیگانه بتونه ذهن ما رو بخونه.»
بخوانید