براتعلی خان 1000 تا گوسفند دارد اما حتی یک لیوان شیر هم به کسی نمی دهد. این قصه ادامه دارد تا اینکه .... ادامه داستان را خودتان بخوانید.
بخوانیدClassic Layout
قصه کودکانه: گربه ماهیگیر
مامان گربه تصمیم می گیرد برای بچه هایش ماهی صید کند. در راه ، روباه، گرگ و خرس هم با او همراه می شوند تا دلی از عزا در بیاورند اما مگر می گذارند! خودتان ادامه داستان را بخوانید...
بخوانیدداستان کودکانه: عموجنگلی در مدرسه حیوانات || اهمیت درس و تحصیل
در یکی از روزها، آقاخرگوشه تصمیم می گیرد بچهاش را به مدرسه بفرستد تا درس های خوب یاد بگیرند.به همین جهت در جنگل به راه می افتد تا مدرسه حیوانات را پیدا کند و کم کم بقیه حیوانات نیز به این موضوع علاقمند می شوند
بخوانیدداستان کودکانه: خرگوش مهربان || با یکدیگر مهربان باشیم!
داستان خرگوش مهربان و خوش قلبی که به فکر کمک به دیگر حیوانات است و هرکاری می کند تا همنوعانش خوشبخت و خوشحال باشند.
بخوانیدداستان آموزنده: احمد و محمود || نتیجه تلاش و پشتکار در تحصیل
احمد و محمود دو دوست صمیمی بودند که در دهکدهای دور از شهر زندگی میکردند. این دو پسربچه همسایه دیواربهدیوار و خانوادهشان به کشاورزی مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت که پسرش دکتر شود تا به مردم ده خدمت کند
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: عاقبت شیطنت حسنی
حسنی بچه شیطانی بود که همیشه به مردم آزاری مشغول بود و حرف هیچکس را گوش نمی کرد.
بخوانیدکتاب داستان پشه بینی دراز، جلد 5 کتابهای طلائی برای نوجوانان
این کتاب قدیمی در بردارنده 4 قصه از زبان حیوانات می باشد:پشه ی بینی دراز، عمو ناقلا و آقا خودنما، گوش دراز چپ چشم، زاغی خانم و زری خانم
بخوانیدکتاب داستان فندق شکن: مجموعه قصه های کهن – جلد 4 کتابهای طلائی برای نوجوانان
فندق شکن ، جلد 4 مجموعه کتابهای طلائی است که شامل 5 قصه می باشد: ، فندق شکن ، آقا خرگوشه و آقا گرگه ، ریش آبی ، ابو نواس ، اردك و خرگوش
بخوانیدکتاب داستان شازده کوچولو نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری – متن کامل
شازده کوچولو ، داستان پسربچه ای که تنها روی سیاره ای زندگی می کند و برای شناخت جهان، به سیاره های دیگر ازجمله زمین سفر می کند. این رمان کوتاه برای کودکان نوشته شده و به نوعی، یک رمان فلسفی است.
بخوانیدداستان کودکانه: خانه شکلاتی || قصه هانسل و گِرِتل
در یک کلبه کوچک دهاتی ، پیرمرد کشاورزی زندگی می کرد که دو بچه داشت ... یک دختر بنام « گرتل » و یک پسر بنام « هانس» . این مرد بیچاره خیلی فقیر و بدبخت بود و با بچه های کوچولوی خود زندگی بسیار مشکلی را می گذارند ... با وجود اینکه از صبح تا شب کار می کرد و زحمت می کشید ، نمی توانست پول خوبی در بیاورد .
بخوانید