رابین هود و دوستانش در جنگل شروود مخفی شده اند و علیه سرگای گیسبرن، حاکم ستمگر مبارزه می کنند و به فقرا و نیازمندان کمک می کنند....
بخوانیدClassic Layout
کتاب داستان سه تفنگدار: داستان چهار رفیق -جلد 22 کتابهای طلائی برای نوجوانان
سه تفنگدار حکایت چهار تن از سربازان وفادار لوئی سیزدهم پادشاه فرانسه است که همه زندگیشان در حال دوئل و دعوا می گذرد اما در عین حال وارد ماجراهایی می شوند که باعث می شود مورد تقدیر پادشاه و ملکه قرار گیرند
بخوانیدکتاب داستان دن کیشوت: دلاور پوشالی – نوشته سروانتس -جلد 21 کتابهای طلائی برای نوجوانان
آلونزو نجیب زاده مهربانی است که در روستایی در اسپانیا زندگی می کند و عاشق داستان های شوالیه گری است.از همین رو خود را به شکل شوالیه در می آورد و نام خود را دن کیشوت می گذارد و به دنبال حماسه می رود ، غافل از اینکه عصر شوالیه گری و قهرمان بازی به پایان رسیده است. سرانجام آلونزو به خانه بر می گردد و در می یابد بزرگترین موهبت خداوند به انسان، نعمت عقل است.
بخوانیدکتاب داستان الماس آبی: یک داستان پلیسی- جلد 20 کتابهای طلائی برای نوجوانان
یک انگشتر الماس با نگین آبی به طرز مرموزی به سرقت رفته و این وظیفه پلیس است تا هرچه زودتر سارق را پیدا کند...
بخوانیدقصه کودکانه: عمو نوروز / قصه قشنگ آمدن سال نو برای بچه ها
وقتی سال نو میاد، عمو نوروز هم میاد و بهار را به خودش میاره . این هم یه قصه قشنگ درباره پیرزنی که هر سال بهار چشم به راه عمو نوروز میشینه...
بخوانیدقصه کودکانه: دنی اردک / داستان مصور کودکان
دنی اردک یه ساعت قشنگ می خرد اما دنی ساعتش را می شکند. بعد یک دزد به خانه اش می آید و دنی او را تا اردوگاه سرخپوست ها تعقیب می کند...
بخوانیدقصه کودکانه: تنبل خان زرنگ می شود/ داستان مصور کودکان
حسنی بچه شلخته و بی نظمی است و دندان هایش را هم مسواک نمی زند. اما سرانجام یاد می گیرد که دست از این رفتارها بر دارد و پسر خوبی شود...
بخوانیدداستان کوتاه «جاودانه» / خورخه لوئیس بورخس
جاودانگی چیست؟ اگر انسان در این دنیا جاودانه بود چه سرنوشتی پیدا می کرد؟ ...
بخوانیدکتاب داستان خلیفه ای که لک لک شد: جلد 18 کتابهای طلائی برای نوجوانان
خلیفه و وزیرش با ترفند جادوگری پلید به شکل لک لک در می آیند و برای بازگشت به دنیای انسان ها راهی طولانی را طی می کنند...
بخوانیدقصه کودکانه: بازی بزغاله و شیر
یک روز حسنی از پدربزرگش پرسید: پدر بزرگ چه جوری میشه که آدم گول میخوره؟ چرا میگن بعضی ها ساده دل هستند؟ آنوقت پدر بزرگ حسنی این قصه را برای او تعریف کرد...
بخوانید